گوناگون faraz

دیدگاه ها (۲)

بارالها...،در این روز دستانم را در دستانت میگزارم و تو را سپ...

میگویی دوستم نداری !اماخیره میشوی...گل میخری!با من که حرف می...

پارت ۱۹

من قشنگ یادم خدابیامرز پدر بزرگم سالهای خیلی دور چون از اسبش...

گونی را انداختن روی دوششون و شروع کردند به شوخی و بازی با هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط