هرچند پیش روی تـــو غرق خجالتند
هرچند پیش روی تـــو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانــو...به بی قراری شاعـــر ببخش اگــر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات ... حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تـــو سرگـرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پرند ... اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشـوره های هرشبم از روی عادتند
هی کوچه..کوچه..کوچه..به پایان نمیرسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند..!
#اصغر_معاذی
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانــو...به بی قراری شاعـــر ببخش اگــر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات ... حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تـــو سرگـرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پرند ... اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشـوره های هرشبم از روی عادتند
هی کوچه..کوچه..کوچه..به پایان نمیرسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند..!
#اصغر_معاذی
۵۳۹
۰۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.