هر روز جهان است و فرازی و نشیبی

هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی

در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی

آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه ی عمر، خودت را بفریبی

چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی

آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۳)

دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیش‌ترپشت عاشق را همین آزارها، تا...

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیستدل بکن!آینه این قدر تماشای...

من تماشٖای تو می کردم و غافل بودم کـز تماشای تو خلقی به تماش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط