بال و پر بود

بال و پر بود !
یادش، خیالش و صدایش،
آرام جان بود و مرهم زخم .

ریز ریز و نرم نرم در گوشه گوشه های جانم رخنه می کرد.
سفره ی دلم را در گستره ی سبزِ جانش گشودم. به جانِ دل پذیرا شد تلخی ها و ناکامی ها را.
باریدم و باریدم....
لب بست و شنید .
رنگین کمان شد.
صبورانه تاب آورد بی تابی هایم را.
پاره پاره های جانم را به بند بند روحش پیوند زد و آن شد که می باید:
محراب چشمانش ، قبله گاهم شد!!!
دیدگاه ها (۵)

برای دیدن تو اگر رودخانه بودم، برمی گشتماگر کوه بودم، می دوی...

پرنده اگر بر شانه ات نمی نشیندپنجره اگر با نفست مات نمی شودچ...

دلم گرفته پدربرایم بهار بفرست…زشهر کودکی ام یادگار بفرستدلم ...

وقت های آشفتگی،بهترین کار نشستن و سکوت است.صحبت زیادو بی قرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط