باد با روسری ات داشت تبانی

باد با روسری ات داشت تبانی
می کرد

زلف تو بر دل من تکه پرانی
می کرد

محو درگیری گیسوی تو با
باد شدم

رقص موی تو مرا داشت روانی
می کرد
دیدگاه ها (۱)

‏من بے تو هم زندگے میڪنم فقط دیگه دلم شاد نیست

گرما یعنی نفس های تودست های توآغوش تومن به خورشید ایمان ندار...

خدا کند که به جایم تو را بغل بکندتمام زندگیت را پر از غزل بک...

برای ول ڪردن این دنیای مجازی لعنتے، باید یه دل خوشی واقعے تو...

کاش چون برگ خزان رقص ِمرانیمه شب ماه تَماشا می کرد ،،،در دل ...

دست هایت #روسری را از وسط تا می کنداین مثلث در مربع سخت #غوغ...

هر روز که بزرگ تر می شوی، بیشتر به تو افتخار می کنم. تو تکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط