نادیا (دختر) (عربی، فرانسوی)
نادیا (دختر) (عربی، فرانسوی)
معنی: امید، آرزو💔
•
فرشته ی قشنگِ من، نادیا!
دیگه نیستی که پیام بدی و از استرست برای مدرسه نیومدن و عقب موندنات بگی،
دیگه نیستی واسه مخرج مشترک بین عددای بزرگ برگردم بین بچه ها پیدات کنم و منتظر جواب درستت باشم.
دیگه نیستی با اون ادبیات قشنگ و شسته رفته ات که خیلیییی از یه کلاس هشتمی فراتره باهام از امیدی که به خدا داری و اینکه هنوز شاکری که روی پای خودتی بگی و بهم تلنگر بزنی.
دیگه نیستی و قرار نیست هر روز آب شدنت رو ببینم💔.
دیگه نیستی دستتو بگیرم، تا صندلیت برسونمت و ببینم که دست چپت دیگه نمیتونه از پس بلند کردن برگهی اول امتحان بربیاد.
دیگه نیستی وقتایی که می بینمت همه حواسمو بدم صدام نلرزه وقتی باهات حرف میزنم.
در حالی که از درون تا متلاشی شدن فاصله ای ندارم.
دیگه نیستی مدام به خودم یادآوری کنم که هر چند سخته باید عادی باهات حرف بزنم و عادی نگاهت کنم و انگار نه انگار که داری با چه رنج بزرگی دست و پنجه نرم میکنی تا مبادا تو هم خوف کنی و بترسی از نگاه وحشت زدهمــون.
تو بی شک غم انگیز ترین تجربه ی سال اول کاری منــی نادیا که مثل ماهی از بین انگشتای دستام لیز خوردی و رفتی.
و
بهم یاد دادی که سخت نگیرم به دوستای هم سن و سالت حتی اگه نخوان بخونن و نخوان یاد بگیرن.
یاد بگیرم با این حال بازم دوسشون داشته باشم و همینکه دارن دنیای نوجوونیشون رو تو سلامتی و شادی میگذرونن همین، برام کافی باشه.
و کنارش بتونم کمکشون کنم تا رسالتشون رو تو دنیا درست پیش ببرن.
آره دیگ نیستی، ولی تصویر صورت معصومت با اون چشما که توشون روح قاطعت جریان داشت روی صندلی جلو، نزدیک در کلاس هشتم تو ذهنم میمونه
و قلبم از نبودنت هر بار دردناک تر می تپه.
🖇 برای نادیای عزیزم که 16 اردیبهشتِ 1402 دست از تقلا برای زندگی برداشت💔.
دنیا وفا ندارد، ای نور هر دو دیده...
https://wisgoon.com/pin/36360243/جنگجوی_اندوهگین_کوچَک🍂/
معنی: امید، آرزو💔
•
فرشته ی قشنگِ من، نادیا!
دیگه نیستی که پیام بدی و از استرست برای مدرسه نیومدن و عقب موندنات بگی،
دیگه نیستی واسه مخرج مشترک بین عددای بزرگ برگردم بین بچه ها پیدات کنم و منتظر جواب درستت باشم.
دیگه نیستی با اون ادبیات قشنگ و شسته رفته ات که خیلیییی از یه کلاس هشتمی فراتره باهام از امیدی که به خدا داری و اینکه هنوز شاکری که روی پای خودتی بگی و بهم تلنگر بزنی.
دیگه نیستی و قرار نیست هر روز آب شدنت رو ببینم💔.
دیگه نیستی دستتو بگیرم، تا صندلیت برسونمت و ببینم که دست چپت دیگه نمیتونه از پس بلند کردن برگهی اول امتحان بربیاد.
دیگه نیستی وقتایی که می بینمت همه حواسمو بدم صدام نلرزه وقتی باهات حرف میزنم.
در حالی که از درون تا متلاشی شدن فاصله ای ندارم.
دیگه نیستی مدام به خودم یادآوری کنم که هر چند سخته باید عادی باهات حرف بزنم و عادی نگاهت کنم و انگار نه انگار که داری با چه رنج بزرگی دست و پنجه نرم میکنی تا مبادا تو هم خوف کنی و بترسی از نگاه وحشت زدهمــون.
تو بی شک غم انگیز ترین تجربه ی سال اول کاری منــی نادیا که مثل ماهی از بین انگشتای دستام لیز خوردی و رفتی.
و
بهم یاد دادی که سخت نگیرم به دوستای هم سن و سالت حتی اگه نخوان بخونن و نخوان یاد بگیرن.
یاد بگیرم با این حال بازم دوسشون داشته باشم و همینکه دارن دنیای نوجوونیشون رو تو سلامتی و شادی میگذرونن همین، برام کافی باشه.
و کنارش بتونم کمکشون کنم تا رسالتشون رو تو دنیا درست پیش ببرن.
آره دیگ نیستی، ولی تصویر صورت معصومت با اون چشما که توشون روح قاطعت جریان داشت روی صندلی جلو، نزدیک در کلاس هشتم تو ذهنم میمونه
و قلبم از نبودنت هر بار دردناک تر می تپه.
🖇 برای نادیای عزیزم که 16 اردیبهشتِ 1402 دست از تقلا برای زندگی برداشت💔.
دنیا وفا ندارد، ای نور هر دو دیده...
https://wisgoon.com/pin/36360243/جنگجوی_اندوهگین_کوچَک🍂/
۱۱.۳k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.