پارت هفتم بهترین شب
پارت هفتم بهترین شب
ملیکا : یلدا بچه ها رو ندیدی؟
یلدا : بیا بیرون میبینی کجان
ملیکا : خوب بگو کجان چرا منو میگشی بیرووون شماها اینجایین من کل خونه رو دنبال شما ها گشتم
دازای : لازم نبود کل خونه رو دنبالمون بگردی ما تو حیاط بودیم
ملیکا : شرمنده که دنبالتون بودم
دازای - دشمنت شرمنده باشه
یلدا : بسه دیگه بجای اینکه باهم یکی بدو بکنید یکتون اون فرچه وامونده رو بده من
یوسانو : چرا خودت نمیایی برداری؟
یلدا : اگه خودم میتونستم به شماها نمیگفتم چون پام کفیه اگه بیام کله پا میشم میوفتم رو زمین کمرم میشکنه حالا یکیتون اونو بده من
یوسانو : بیا بگیر
یلدا : دست درد نکنه
یوسانو : خواهش میکنم
رانپو : من چیکار کنم؟
ملیکا : بس کن رانپو تا نیومده سراغت
رانپو : وا مگه چی گفتم؟
ملیکا : باشه گوش نکن خودت میفهمی
یلدا : بیا اینجا سر منو نگه دار چیکار میخوای بکنی شر مرسان کمک پیش کش بزار به کارم برسم
رانپو : خوب میخوام کمک کنم
یلدا : میخوای کمک کنی؟
رانپو : اره
یلدا : خوب پاشو برو اون دبه رو بیار شیلنگ آبو بکن توش پر بشه
رانپو : باشه الان میرم
یوسانو : یلدا کمکی چیزی میخوای من هستما
رانپو : لازم نکرده خودم کمک میکنم
یوسانو : تو جای خودت کمک کن منم جای خودم
رانپو : نه خودم همه رو میکنم
دازای : رانپو چندتا دستو پا داری؟
رانپو : این چه سوالی مگه نمیبینی؟
دازای : میبینم ولی اینجوری که تو میگی همه کارارو من میکنم انگار ۱۰ تا دستو پا داری که میخوای همه رو انجام بدی
رانپو : کاری نداره که
یلدا : اره کاری نداره که همه رو بخوای باهم بکنی هیچ کودمو درست انجام نمیدی نصفه کاری تموم میکنی دونه دونه انجام بده نه همه رو با هم
ملیکا : اگه اینجوری رانپو کار میکنه بخواد دونه دونه انجام بده میشه ۳ سال بعد
رانپو : مگه چه جوری کار میکنم که اینو میگی؟
ملیکا : خیلی آروم بعد وسطهاشم میشینی میخوری
رانپو : اخ گفتی خوردن گشنم شد ناهار چیکار کنیم؟
ملیکا : نگفتم تو نمیتونی کار کنی
یلدا : اون شیلنگو ول کن خودش اونو پر میکنه برو بشین تا نمردی
رانپو : براچی باید بمیرم؟
یلدا : منظورم از گشنگیه یهو غش می کنی برو بشین تو گشنته بعدا کمک کن
رانپو : باشه
یوسانو : خوب اون رفت به من بده کاراشو
یلدا : باشه پس اون کاسه رو بیار
تو مگه خسته نبودی حالا چرا تو حیاطی؟
ملیکا : خستگیم در رفت اومدم بیرون
یلدا : اهان
ملیکا : اینو بشور بریم خونه دیگه موقع ناهاره
یلدا : آخریشه دیگه نیست
ملیکا : خوب حالا که آخریشه منم یه کاری کنم زود تر تموم بشه
یلدا : دیگه نمیخواد تو بیای الان تموم میشه وایسا کنار
ملیکا : باشه
یلدا : اون شیلنگو بده آبش بکشم بزارمش کنار
یوسانو : خوب تموم شد دیگه بریم تو
امیدوارم خوشتون بیاد
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
ملیکا : یلدا بچه ها رو ندیدی؟
یلدا : بیا بیرون میبینی کجان
ملیکا : خوب بگو کجان چرا منو میگشی بیرووون شماها اینجایین من کل خونه رو دنبال شما ها گشتم
دازای : لازم نبود کل خونه رو دنبالمون بگردی ما تو حیاط بودیم
ملیکا : شرمنده که دنبالتون بودم
دازای - دشمنت شرمنده باشه
یلدا : بسه دیگه بجای اینکه باهم یکی بدو بکنید یکتون اون فرچه وامونده رو بده من
یوسانو : چرا خودت نمیایی برداری؟
یلدا : اگه خودم میتونستم به شماها نمیگفتم چون پام کفیه اگه بیام کله پا میشم میوفتم رو زمین کمرم میشکنه حالا یکیتون اونو بده من
یوسانو : بیا بگیر
یلدا : دست درد نکنه
یوسانو : خواهش میکنم
رانپو : من چیکار کنم؟
ملیکا : بس کن رانپو تا نیومده سراغت
رانپو : وا مگه چی گفتم؟
ملیکا : باشه گوش نکن خودت میفهمی
یلدا : بیا اینجا سر منو نگه دار چیکار میخوای بکنی شر مرسان کمک پیش کش بزار به کارم برسم
رانپو : خوب میخوام کمک کنم
یلدا : میخوای کمک کنی؟
رانپو : اره
یلدا : خوب پاشو برو اون دبه رو بیار شیلنگ آبو بکن توش پر بشه
رانپو : باشه الان میرم
یوسانو : یلدا کمکی چیزی میخوای من هستما
رانپو : لازم نکرده خودم کمک میکنم
یوسانو : تو جای خودت کمک کن منم جای خودم
رانپو : نه خودم همه رو میکنم
دازای : رانپو چندتا دستو پا داری؟
رانپو : این چه سوالی مگه نمیبینی؟
دازای : میبینم ولی اینجوری که تو میگی همه کارارو من میکنم انگار ۱۰ تا دستو پا داری که میخوای همه رو انجام بدی
رانپو : کاری نداره که
یلدا : اره کاری نداره که همه رو بخوای باهم بکنی هیچ کودمو درست انجام نمیدی نصفه کاری تموم میکنی دونه دونه انجام بده نه همه رو با هم
ملیکا : اگه اینجوری رانپو کار میکنه بخواد دونه دونه انجام بده میشه ۳ سال بعد
رانپو : مگه چه جوری کار میکنم که اینو میگی؟
ملیکا : خیلی آروم بعد وسطهاشم میشینی میخوری
رانپو : اخ گفتی خوردن گشنم شد ناهار چیکار کنیم؟
ملیکا : نگفتم تو نمیتونی کار کنی
یلدا : اون شیلنگو ول کن خودش اونو پر میکنه برو بشین تا نمردی
رانپو : براچی باید بمیرم؟
یلدا : منظورم از گشنگیه یهو غش می کنی برو بشین تو گشنته بعدا کمک کن
رانپو : باشه
یوسانو : خوب اون رفت به من بده کاراشو
یلدا : باشه پس اون کاسه رو بیار
تو مگه خسته نبودی حالا چرا تو حیاطی؟
ملیکا : خستگیم در رفت اومدم بیرون
یلدا : اهان
ملیکا : اینو بشور بریم خونه دیگه موقع ناهاره
یلدا : آخریشه دیگه نیست
ملیکا : خوب حالا که آخریشه منم یه کاری کنم زود تر تموم بشه
یلدا : دیگه نمیخواد تو بیای الان تموم میشه وایسا کنار
ملیکا : باشه
یلدا : اون شیلنگو بده آبش بکشم بزارمش کنار
یوسانو : خوب تموم شد دیگه بریم تو
امیدوارم خوشتون بیاد
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۰.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.