وقتی بر میگردم بهشبهایی که با خیل تو میخوابیدم عم

وقتی بر می‌گردم به‌شب‌هایی‌ که با خیـأل تو می‌خوابیدم، عمیـقاً دلم می‌خواد که دوباره اون حس‌رو‌ پیدا کنم؛
اما هیچ‌وقت‌ِ هیچ‌وقت‌ قرار نیست تویِ راهی‌که‌ قرار گرفتم اثـري از تو ببینم، و این.. خب دردناکه ! خیلی سخته که هنوز که هنوزه بخوام باور کنم دیگه تویی پیش من نخواهـی بود.
موقعی‌که تویِ زندگی من بودی، هیچ‌وقت‌ به اون حسِ خوبی‌که‌ کنارت داشتم توجه نکردم، همیشه می‌خواستم عیب و ایراد بگیرم تا همه‌چیز بی‌نقص باشه، اما فقط بیشتر و بیشتر گند می‌زدم. هنوز هم باورم نمی‌شه این منم، باورم نمی‌شه همچین آدمی هستم و باورم نمی‌شه خیلی‌ چیزارو‌.. دلم می‌خواد دوباره باهات حرف بزنم، دلم می‌خواد دوباره شروعی از نو داشته باشیم، دلم می‌خواد دوباره عکس‌هات رو با ذوق ببینم، اما الان که نگاهشون می‌کنم می‌بینم خیلی از اون زمان گذشته، خیلی زیاد. بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کردم. دلم برات تنگ شده، اما دیگه نمی‌تونم از غرورم برایِ تو بزنم، می‌خوام بزنم اما می‌دونم تهش به جایی نخواهم رسید، تنها چیزی که از تو دارم خیالِ توئه. نمی‌دونم. واقعاً نمی‌دونم چرا هیچ‌وقت سعی نکردم بهت نگاه کنم و ببینم تو در کنار من چه‌قدر‌ پژمرده و خسته و بی‌حال‌ قدم برمی‌داری، اما هنوز یه‌نوری‌ تهِ‌دلت‌ بود که می‌خواست تهِ این راه به‌جایِ خوبی برسه، اما نرسید. اون نور به تاریکی مطلق تبدیل شد و من.. اره من تورو از دست دادم، با اینکه خیلیا بهم می‌گن تو من‌رو‌ از دست دادی، اما ته‌دلم‌ می‌دونم این من بودم که برای همیشه حسرت داشتن تو در دلم باقی می‌مونه.
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌۲۹ دسـامبر ؛
دیدگاه ها (۱۱)

ومنگذشتمازآدم‌هاییکهدلممیخواستبرایشانبمیرم.

- می‌دانی از وقتی دلبسته‌ات شده‌ام ،همه جا بوی پرتقال و بهشت...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط