گدای تو نیستم گدای حسینم
ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟْﺮَّﺣﻴﻢ
گدای تو نیستم، گدای حسینم!
شب هجدهم محرم مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در تکیه بزرگ تجریش در حال برگزاری بود. حجت الاسلام شهاب مرادی بر منبر و سخنرانی میکرد.نکات زیبایی از آیات و روایات میگفت که کارگران، دانشجویان و کسبه همگی روی حرفهای او متمرکز شده بودند.
ناگهان صدای زنی مسن از پشت پرده در گذر بازار بلند شد: "گدای تو نیستم، گدای حسینم!" انگار که در مورد گرفتن غذای نذری با کسی حرفش شده باشد، بلند بلند تکرار میکرد و در مسیر بازار دور میشد. نگران شدم جلسه به هم بریزد یا کسی حرف نابجایی بزند. در این فکر بودم که سخنران چه میکند؛ عکس العملی نشان نمیدهد و بیتفاوت به صحبتش ادامه میدهد؟ صلوات میگیرد؟ یا حتی عصبانی میشود؟
او اما با آرامش خطاب به آن صدا گفت: "شما تاج سر ما هستید. ما نوکر عزاداران سیدالشهداء هستیم، با هر وضعیت و ظاهری. غذا گرفتن شما از سخنرانی من ثواب بیشتری دارد. خانمها، آقایان! ایستادن در صف نذری امام حسین(ع) تعظیم شعائر است، مثل عزاداری ثواب دارد." حس کردم این حرف به جان جمعیت نشست، عدهای با سر تأیید میکردند و بعضی چشمشان تر شد.
چقدر این منظره و این مهربانی را دوست داشتم. آبرو و کرامت آن خانم حفظ شد، جمعیت هم دوست داشت مثل او فریاد بزند: گدای حسینم!
راوی: یکی از حاضران در مجلس
منبع: تسنیم
گدای تو نیستم، گدای حسینم!
شب هجدهم محرم مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در تکیه بزرگ تجریش در حال برگزاری بود. حجت الاسلام شهاب مرادی بر منبر و سخنرانی میکرد.نکات زیبایی از آیات و روایات میگفت که کارگران، دانشجویان و کسبه همگی روی حرفهای او متمرکز شده بودند.
ناگهان صدای زنی مسن از پشت پرده در گذر بازار بلند شد: "گدای تو نیستم، گدای حسینم!" انگار که در مورد گرفتن غذای نذری با کسی حرفش شده باشد، بلند بلند تکرار میکرد و در مسیر بازار دور میشد. نگران شدم جلسه به هم بریزد یا کسی حرف نابجایی بزند. در این فکر بودم که سخنران چه میکند؛ عکس العملی نشان نمیدهد و بیتفاوت به صحبتش ادامه میدهد؟ صلوات میگیرد؟ یا حتی عصبانی میشود؟
او اما با آرامش خطاب به آن صدا گفت: "شما تاج سر ما هستید. ما نوکر عزاداران سیدالشهداء هستیم، با هر وضعیت و ظاهری. غذا گرفتن شما از سخنرانی من ثواب بیشتری دارد. خانمها، آقایان! ایستادن در صف نذری امام حسین(ع) تعظیم شعائر است، مثل عزاداری ثواب دارد." حس کردم این حرف به جان جمعیت نشست، عدهای با سر تأیید میکردند و بعضی چشمشان تر شد.
چقدر این منظره و این مهربانی را دوست داشتم. آبرو و کرامت آن خانم حفظ شد، جمعیت هم دوست داشت مثل او فریاد بزند: گدای حسینم!
راوی: یکی از حاضران در مجلس
منبع: تسنیم
- ۶۵۰
- ۱۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط