💠پایان هر روز که می شد، هنوز گرد و غبار و دود و دم عملیات
💠پایان هر روز که می شد، هنوز گرد و غبار و دود و دم عملیات رو از سر و کولِمون نشسته بودیم، حسین (نام جهادی #شهید_محمودرضا_بیضائی) اصرار به دیدن راش ها می کرد.
میومد تو اتاق و سر تخت من می نشست و پافشاری می کرد همه ی راش ها و عکس ها رو با دقت تمام ور انداز کنه.
🍃🌸می گفتم: دارم خاطرات م رو می نویسم، الآن مزاحمی.
می خندید و می گفت: خاطرات تو منَم!
ویدئوها رو نشون بده.
می گفت: اینطوری عیب های کارهام رو هم می تونم بفهمم. تو همه چی دقیق بود.!!
می گفت کارای ما هم یه جور مستندسازیه.
تو همین اتاق، رازهای مگوی زیادی بین ما رد و بدل شد.
می گفت: باورم نمی شه من کنار سهیل کریمی دارم کار می کنم…
سهیل کریمی!
🍃🌸حالا سهیل کریمی کیه و کجاست، #حسین_نصرتی کجا؟؟؟
حسین هم پروژه ی مستند من بود
هم پروژه ی عکس ممد.
حالا همه مون پروژه ی حُسینیم.
سوژه ی خنده ی حسین...
جیگرم بد جوری می سوزه، بد جوری...
🆔 @Agamahmoodreza
#خاص #جذاب #زیبا #عکس #عشق #رفیق
میومد تو اتاق و سر تخت من می نشست و پافشاری می کرد همه ی راش ها و عکس ها رو با دقت تمام ور انداز کنه.
🍃🌸می گفتم: دارم خاطرات م رو می نویسم، الآن مزاحمی.
می خندید و می گفت: خاطرات تو منَم!
ویدئوها رو نشون بده.
می گفت: اینطوری عیب های کارهام رو هم می تونم بفهمم. تو همه چی دقیق بود.!!
می گفت کارای ما هم یه جور مستندسازیه.
تو همین اتاق، رازهای مگوی زیادی بین ما رد و بدل شد.
می گفت: باورم نمی شه من کنار سهیل کریمی دارم کار می کنم…
سهیل کریمی!
🍃🌸حالا سهیل کریمی کیه و کجاست، #حسین_نصرتی کجا؟؟؟
حسین هم پروژه ی مستند من بود
هم پروژه ی عکس ممد.
حالا همه مون پروژه ی حُسینیم.
سوژه ی خنده ی حسین...
جیگرم بد جوری می سوزه، بد جوری...
🆔 @Agamahmoodreza
#خاص #جذاب #زیبا #عکس #عشق #رفیق
۳.۴k
۰۷ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.