هر وقت یی با او حرف می زد می گفت خیلی وقت نیست من ...

هر وقت یڪی با او حرف می زد می گفت خیلی وقت نیست، من می روم..
سبحان الله!! به دامان پدرش رفت و با پدرش دفن شد، مبارڪش باشد✨.
+آخرین باری ڪہ دیدیش ڪی بود؟
حدود یڪماه و نیم پیش در مسجد القائم دانشگاه بودم و ایشان با همه مردم ارتباط بسیار خاصی داشت و در زندگی و شهادتش دغدغه مردم را داشت. اڪنون میبینم جهاد فقط برای لبنان نیست بلڪه براے سراسر دنیاست..🌿'!(:

💛⃟🔗¦↫ #جہادشناسے🌿
🎙⃟🔗¦↫#همڪلاسے‌شہید
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
دیدگاه ها (۰)

شب شد و باز دلتنگی هایم شروع شد.. 💔برادر جهاد

هی.. :)

"بۍحسـرت‌ازجهـٰان‌نَـرَوَدهیچڪس‌بہ‌دَر؛اِلا‌شهیـدِعشـق..♥️🌿"...

ای شهید!.... برادرم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط