حوالی من

حوالیِ من
صدای نفس های تو بود
و دیگر هیچ

آنقدر رویایی
که از آرامش گندم زار گذشته بود
شبیه باران از ساحل دریا ...
آغوشت سکوت محض آب
و در صوت انگشتانم رقص شیارها
بوسه
بوسه
آبستنِ زیباترین واژه ها می شدم
و بارها ...
در تو فرو می ریختم
آزاد
بسان گیسوان رها در باد

حوالیِ من
صدای نفس های تو بود
و دیگر هیچ
دیدگاه ها (۲)

لمسِ تن توشهوت است و گناهحتی اگر خدا عقدمان را ببندد...داغیِ...

گیلاس لبهایتتمام مرادرگیر علاقه ات ڪردهو من شیرین تر از لبان...

مثلا همین حالاکه فکرش را هم نمی‌کنمدلت تنگ شوددلت خیلی تنگ ش...

تو یک انسانی...زیبا باش!لباس خوب بپوش ! ورزش کن ! مواظب هیکل...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

#دوستت‌دارم‌نترس... گفتی: «می‌ترسم از احساسات طوفانی و وحشی‌...

#رویای #جوانی#پارت-۲تا رسیدیم بالا و در اتاقو برامون باز کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط