رفتنت اوج جنگ در من بود

رفتنت اوجِ جنگ در من بود
خواهش و التماس از دشمن
رفتی و من به چشم خود دیدم
درد‌هایی قوی ‌تر از مردن
مرگ‌هایی شبیه دلتنگی
زخم ‌هایی شبیه یک بن ‌بست
در سرم جنگجوی غمگینی‌ست
که زنش را به دستِ خود کشته‌ست

اهورا فروزان
دیدگاه ها (۱)

برای تصمیم‌های مهم زندگی ما هیچ وقت یک زمان ایده‌آل وجود ندا...

پل استر :میخواهم بدانی که دیوانه نشده‌ام. تصمیمات مهمم را گر...

گاهی خراب کردن پل های پشت سر چیز زیاد بدی هم نیست!چون باعث م...

‏از یه جایی به بعدبا خیلی از آدما کم حرف میشی،چون احساس می‌ک...

تحلیل و بررسی شعر «گریز از مرکز» از (علی سورنا) ....... روای...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط