کابوس تلخ
کابوس تلخ
p:1🍓
ا.ت ویو
هوووووووو مدرسه تموم شد بالخره تمو.... وایسا بینم نههههههههه دانشگاه شروع میشه نه نه نه نههههههه هق
کوک ویو
اوخیش خلاص شدم از شر مدرسه و ادمای دورو ورش هوف
داشتم راه میرفتم برا خودم که یه دختره رو دیدم با هق هق داشت میگفت نه هق نه هق خندم گرفت ولی ب روی خودم نیووردم ایده خوبی بود برای خدمتکار بود امپولو کردم تو بازوش جیغش رفت هوا
ا.ت ویو داشتم راه میرفتم یه چیز تیزی حس کردم ترسیدم خاستم برگرده ببینم چیه که سرم گیج رفت اونکی دستم که امپول نخورده بود گذاشتم روی سرم و سیاهی مطلق...
کوک ویو
بردمش اتاق خودم چون فعلا اتاقی نبود اتاق میزبان رو هنوز درست نکرده بودن و تا یک ماه دیگه نمیان و تا یک ماه دیگه هم درست نمیشه خوبه میتونم بعدا مال خودم شه
۱۱ دقیقه بعد
ا.ت ویو
به هوش اومدم یه پسره بالا سرم بود موهاش صاف بود استایل خیییلی خفنی داشت خلاصه خییلی خفن بود یه علاقه ای خوبی بهش پیدا کردم فک کنم عاشقش شدم به خودت بیا دختر تو حتی اونو نمیشناسی حتی اسمشم نمیدونی شتتتت
ا.ت : میشه بپرسم من چکا....
که کوک انگشتش رو گذاشت رو لب ات
کوک: بهت دو انتخاب میدم مال خودم شی یا اینکه هر روز شکنجه بخوری با اینا( سوالی نگاش میکنه
(یه تبر پر تیغ بود وقتی گفت با اینا حالا یه چیزی فرض کنید)
ا.ت ویو
نمیدونم سخت شد وقتی اونو در اورد خاستچ خودمو خیس کنم یا حسییننن
ا.ت: مال تو مال توووووو
ات ویو
اون لحظه نمیدونستم چی بگم یه گهی خوردم خودمو تو خطر انداختم
کوک: خوبه
چو تبر پر تیغ رو انداخت رو زمین
داشت میرفت گفت
کوک: امشب دوستام میان لباس باز ماز نپوشی خودت میدونی راستی نقش خوبی بازی کنی ها عشقم اشاره کرد به تبره
ا.ت ویو
نمیتونستم بهش نگم عشقم چون با تبر کتکم میزد پس گفتم
ا.ت : باشه عشقم
شب شد:
اینم از این پارت تا پارت بعدی عاشقتونمممممم✨💔
p:1🍓
ا.ت ویو
هوووووووو مدرسه تموم شد بالخره تمو.... وایسا بینم نههههههههه دانشگاه شروع میشه نه نه نه نههههههه هق
کوک ویو
اوخیش خلاص شدم از شر مدرسه و ادمای دورو ورش هوف
داشتم راه میرفتم برا خودم که یه دختره رو دیدم با هق هق داشت میگفت نه هق نه هق خندم گرفت ولی ب روی خودم نیووردم ایده خوبی بود برای خدمتکار بود امپولو کردم تو بازوش جیغش رفت هوا
ا.ت ویو داشتم راه میرفتم یه چیز تیزی حس کردم ترسیدم خاستم برگرده ببینم چیه که سرم گیج رفت اونکی دستم که امپول نخورده بود گذاشتم روی سرم و سیاهی مطلق...
کوک ویو
بردمش اتاق خودم چون فعلا اتاقی نبود اتاق میزبان رو هنوز درست نکرده بودن و تا یک ماه دیگه نمیان و تا یک ماه دیگه هم درست نمیشه خوبه میتونم بعدا مال خودم شه
۱۱ دقیقه بعد
ا.ت ویو
به هوش اومدم یه پسره بالا سرم بود موهاش صاف بود استایل خیییلی خفنی داشت خلاصه خییلی خفن بود یه علاقه ای خوبی بهش پیدا کردم فک کنم عاشقش شدم به خودت بیا دختر تو حتی اونو نمیشناسی حتی اسمشم نمیدونی شتتتت
ا.ت : میشه بپرسم من چکا....
که کوک انگشتش رو گذاشت رو لب ات
کوک: بهت دو انتخاب میدم مال خودم شی یا اینکه هر روز شکنجه بخوری با اینا( سوالی نگاش میکنه
(یه تبر پر تیغ بود وقتی گفت با اینا حالا یه چیزی فرض کنید)
ا.ت ویو
نمیدونم سخت شد وقتی اونو در اورد خاستچ خودمو خیس کنم یا حسییننن
ا.ت: مال تو مال توووووو
ات ویو
اون لحظه نمیدونستم چی بگم یه گهی خوردم خودمو تو خطر انداختم
کوک: خوبه
چو تبر پر تیغ رو انداخت رو زمین
داشت میرفت گفت
کوک: امشب دوستام میان لباس باز ماز نپوشی خودت میدونی راستی نقش خوبی بازی کنی ها عشقم اشاره کرد به تبره
ا.ت ویو
نمیتونستم بهش نگم عشقم چون با تبر کتکم میزد پس گفتم
ا.ت : باشه عشقم
شب شد:
اینم از این پارت تا پارت بعدی عاشقتونمممممم✨💔
۷.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.