گل رز من

گل رز من
پارت چهارم❤️🖤🩷
جاستین:شدو من امروز ازت ناامید شدم ولی قصد دارم برم لندن برای کارم تو با من میای؟؟
شدو:نه پدر خودم کار دارم
جاستین:هعی...باشه فردا میرم
شدو:پدر کارم داشتید
جاستین: آره اون دختره را لوسش نکن
شدو:من لوسش نمی کنم
جاستین: آره معلومه
شدو:پدر ولم کنید دیگه اَه
سونیک:جواب بزرگتر را درست بده
شدو:تو ساکت
سونیک:باشه باشه
جاستین:تو مثل مادرتی
شدو:ممنون بای
جاستین:حرفم تموم نشده....
شدو:برام مهم نیست
جاستین:شدوووووو
سونیک:شدوعه دیگه چی میشه کرد
جاستین:این پسر به مادرش رفته
از زبان شدو
از دست همه کلافه بودم رفتم اتاق امی دیدم خوابیده روش پتو پهن کردم و آروم سرشو نوازش کردم که بیدار نشه
سونیک:اینجا چیکار می کنی؟؟؟
شدو:هیچی خوابش برده بود
سونیک:باشه حالش خوبه
شدو: آره فکر کنم
سونیک:خوبه راستی امروز گفتی میری شرکت آره
شدو: آره من باید زودتر برم تا این مفلیس منو نکشته
سونیک:خب برو چرا هنوز اینجایی
شدو:مراقب امی باش
سونیک:هستم لازم نبود بگی
شدو:خیلی خب
جاستین:کجا میری؟؟؟
شدو:میرم شرکت
جاستین:برو ولی یادت باشه اون ۱۰ میلیون را از مفلیس بگیر
شدو:مفلیس گداعه این همه پول را از کجا می خواد برات بیاره
جاستین:خیلی هم پولداره پدرش یک شرکت بزرگ توی بریتانیا داره مادرش هم مدیر یک شرکت در ژاپنه و خودش هم که اینجایه
شدو:برام مهم نیست
جاستین:پولو بگیری ها
شدو:باشه
جاستین:خوبه
شدو:دوباره نمیگم راقبش باش
سونیک:اوکی شدو خان
شدو:بای
از زبان امی
بیدار شدم و دیدم که روم پتو هست....یعنی شدو اینجا بوده!! رفتم پایین سونیکو دیدم
امی:سونیک،شدو کجایه؟؟؟
سونیک:اون شرکته
امی: آهان
جاستین:امی بیا پیشم دختر
امی:چشم
ادامه دارد.....