می شنــوم صــدای اب را
میشنــوم صــدای اب را
میفهــمم نـــاز رود را
تــن میســـایـــد بر روی سنــگ
آمده تا فراموش کند
خاطرهی...
شستن آن
دســتهای الــوده را
#امیرعلی_قربانی
پ.ن
چند شب یکی از دوستان اومد واسه انشا کمک خواست منم چندتا سطر نوشتم این شعرم مال اونشبه تازه یادم افتاد چقدر دلتنگ نوشتن بودم
واقعا و صادقانه میگم نوشتن نیاز زنده بودنمه
پ.ن2
وی بلاخره توانست موهایش را شانه بزند😁
اخ ک چقدر دلم تنگ نوشتن بود
میفهــمم نـــاز رود را
تــن میســـایـــد بر روی سنــگ
آمده تا فراموش کند
خاطرهی...
شستن آن
دســتهای الــوده را
#امیرعلی_قربانی
پ.ن
چند شب یکی از دوستان اومد واسه انشا کمک خواست منم چندتا سطر نوشتم این شعرم مال اونشبه تازه یادم افتاد چقدر دلتنگ نوشتن بودم
واقعا و صادقانه میگم نوشتن نیاز زنده بودنمه
پ.ن2
وی بلاخره توانست موهایش را شانه بزند😁
اخ ک چقدر دلم تنگ نوشتن بود
۵۸.۸k
۲۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.