بال عشق آمدی گل در وجودم زاده شدبرگ برگ خاطرم افتاد

بال عشق …آمدی ، گل در وجودم زاده شدبرگ برگِ خاطرم ، افتاده شدکوچ کردی مدتی از بزم عشقباز قلبت ، راهی این جاده شدبا تبسم ، بوسه ها بر لب زدینبض و گرمای تنت سجاده شدپیش چشمم باز هم ، عاشق شدیعشق در بطن دلت ، آماده شدمن به خلوتگاه چشمت ، ساکنماین پیام از من به قلبت ، داده شدبی تو پوچم ، ای نگاهت زندگیروز و شب سمت نیازم ، باده شدذره ذره ، غرق گشتم در جنونحالیا ، دیوانگی هم ، ساده شدگشته زندانی وجودم در قفسبا تو اما ، بال عشق آزاده شدآفتاب مشرق و مغرب کنونهر دو با هم ، بر زمین قلاده شدکورس عشقت تا نهایت می رودراز دل از عشق تو ، بگشاده شد

افسانه واقعی
دیدگاه ها (۵)

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم... ...

عیدقربان برهمگی مبااااااااارک باد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط