اودریغ می کرد

او#دریغ می کرد..
تمام کلمات#عاشقانه.ای که بلد بود را..
از منی که تشنه ی#میمِ انتهای#خطابهایش بودم...
شما را به خدا#بخیل نباشید...
برای#عشقتان لااقل... قدری#سخاوت به خرج دهید...
#مغرور بودن هایتان را به#زمانی دیگر موکول کنید..
شما که#نمیفهمید...
بعضی #حرفهایتان ، برای کسی که دوستتان دارد..از#نفس هم #واجب.تر است...!

#دریغ.نکنید..!!

#بگذارید دنیا ، انسان ها را به مرگِ#طبیعی تمام کند....!
دیدگاه ها (۱۳)

به هر کسی اعتماد کردیم خنجرش را تا بیخ نشاند وسطِ قلبِ آرزوه...

شب است و پشتِ شیشه نم نمی دارد خیالِ توپچ و پچ هایِ گنگ و مب...

آنقدر دیر آمدی فصلِ زمستانم رسید آرزوهایم خزان شد خط ِ پایا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط