کپی بدون ذکر نام نویسنده حق الناس است🌹
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حقالناس_است🌹
#به_نام_خدای_عشق
#به_یاد_همسفران_بهشت
لبخند میزنم و رو به رویت مینشینم.😊
-سید؟🙈
-جان دل؟😍
-میگم که...میگم...چیزه!😧
نگاه از چشمان دریاییات میگیرم تا مبادا حرف دلم را از چشمانم بخوانی.🙈
"- مجردی یا متاهلی ؟
+ متعهدِ چشاشم"
لبخند پررنگی میزنی😊 و دستان مردانهات را،روی دستان ظریفم مینشانی.💞
"من بیتو دَمی قرار
نتوانم کرد..."
-جانم خانوم؟چرا بی قراری؟❤
پوفی میکشم؛پنهان کردن موضوعی از تو،غیر ممکن است.
-سید؟فردا راهی میشی؟😢
پلک هایت را به آرامی روی هم میگذاری.😌
بغض میکنم،فکم لرزان میشود،پلک هایم روی هم میافتد و ابرهای بارانی چشمانم،میبارند.😭 ❤
تعجب میکنی😳 ؛دستانت را دو طرف صورتم میگذاری و با چشمانت،مردمک لرزان چشمانم را در حصار میکشی.👀 💓
"مثل یک دُر گرانی بین دستان صدف"
-خانوم؟منو نگاه کن.چیشده؟شما که راضی بودی؛پس این اشکا،اونم دَم آخری چیه؟😖
هق هق زنان دستانم را روی دستانت میگذارم. چشم که باز میکنم،نگاهم به دستانمان میخورد.انگشترم درست کنار انگشترت خودنمایی میکرد.💍 💐 ❤
"انگشترم،انگشترت را دوست دارد."
-راضی ام سید؛خدا شاهده...ولی دلم آروم نمیگیره.ترسم از اینه که...رقیه بدون شما به دنیا بیاد و بزرگ بشه.
آرام میخندی؛پیشانیات را به پیشانیام میچسبانی.
-نگران رقیهی بابایی؟منو دخترم👯 کلی باهم حرف زدیم تازه یه قولایی هم بهم دادیم😜 ؛غمت نباش خانوم.
"در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود."
میخندم؛آرام و از ته دل!
-دوسم داری سید؟!😞 ❤
-وای وای...چقدر هوا گرمه!😆 😅
بلندتر از قبل میخندم؛این یک رمز بین من تو بود.
یادت هست؟
هر وقت که میخواستی بگویی دوستت دارم و در جمعی بودیم،میگفتی-وای وای چقدر هوا گرمه-!
مهربان و عاشقانه نگاهم میکنی.
-خیلی دوسِت دارم خانومم!😍 ❤ 💋
-ما بیشتر!!💑 😌 ❤
"از دل همه را تکانده ام
الا تو."
بوسهای به دستت که هنوز روی صورتم بود میزنم.💋 💪
-سید؟برمیگردی؟😔 🚶
نفس عمیقی میکشی.😤
-اگه برگشتم،نبودن این چند وقتم رو جبران میکنم.اگرم نیومدم...💓
انگشتم را روی لبهایت میگذارم و دل نگران نگاهت میکنم.😓
-هیس!از نبودن حرف نزن؛بذار دلم به خیالاتم خوش باشه😞 ❤
لبخند میزنی و نوک انگشتم را میبوسی.💋 ☝
"با شیطنت،سر انگشتانت را میبوسم ،میچشم و مزه میکنم!
اسمت چه بود؟
عسل؟"
-یادت نره....هرچقدر هم که جسممون از هم دور باشه،روحمون باهمه!❤
-تا ابد...💕 🎀
#نون_چ
Instagram.com/_u/eshghasemaniofficial
#مدافعان_حرم #مذهبی_ها_عاشقترند #عشق #عشق_مذهبی #عشق_پاک #عشق_به_سبک_آسمانی
#شیعه_لاو
#love #for_ever
پی.نوشت:عکس و متن از خودم!
#به_نام_خدای_عشق
#به_یاد_همسفران_بهشت
لبخند میزنم و رو به رویت مینشینم.😊
-سید؟🙈
-جان دل؟😍
-میگم که...میگم...چیزه!😧
نگاه از چشمان دریاییات میگیرم تا مبادا حرف دلم را از چشمانم بخوانی.🙈
"- مجردی یا متاهلی ؟
+ متعهدِ چشاشم"
لبخند پررنگی میزنی😊 و دستان مردانهات را،روی دستان ظریفم مینشانی.💞
"من بیتو دَمی قرار
نتوانم کرد..."
-جانم خانوم؟چرا بی قراری؟❤
پوفی میکشم؛پنهان کردن موضوعی از تو،غیر ممکن است.
-سید؟فردا راهی میشی؟😢
پلک هایت را به آرامی روی هم میگذاری.😌
بغض میکنم،فکم لرزان میشود،پلک هایم روی هم میافتد و ابرهای بارانی چشمانم،میبارند.😭 ❤
تعجب میکنی😳 ؛دستانت را دو طرف صورتم میگذاری و با چشمانت،مردمک لرزان چشمانم را در حصار میکشی.👀 💓
"مثل یک دُر گرانی بین دستان صدف"
-خانوم؟منو نگاه کن.چیشده؟شما که راضی بودی؛پس این اشکا،اونم دَم آخری چیه؟😖
هق هق زنان دستانم را روی دستانت میگذارم. چشم که باز میکنم،نگاهم به دستانمان میخورد.انگشترم درست کنار انگشترت خودنمایی میکرد.💍 💐 ❤
"انگشترم،انگشترت را دوست دارد."
-راضی ام سید؛خدا شاهده...ولی دلم آروم نمیگیره.ترسم از اینه که...رقیه بدون شما به دنیا بیاد و بزرگ بشه.
آرام میخندی؛پیشانیات را به پیشانیام میچسبانی.
-نگران رقیهی بابایی؟منو دخترم👯 کلی باهم حرف زدیم تازه یه قولایی هم بهم دادیم😜 ؛غمت نباش خانوم.
"در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود."
میخندم؛آرام و از ته دل!
-دوسم داری سید؟!😞 ❤
-وای وای...چقدر هوا گرمه!😆 😅
بلندتر از قبل میخندم؛این یک رمز بین من تو بود.
یادت هست؟
هر وقت که میخواستی بگویی دوستت دارم و در جمعی بودیم،میگفتی-وای وای چقدر هوا گرمه-!
مهربان و عاشقانه نگاهم میکنی.
-خیلی دوسِت دارم خانومم!😍 ❤ 💋
-ما بیشتر!!💑 😌 ❤
"از دل همه را تکانده ام
الا تو."
بوسهای به دستت که هنوز روی صورتم بود میزنم.💋 💪
-سید؟برمیگردی؟😔 🚶
نفس عمیقی میکشی.😤
-اگه برگشتم،نبودن این چند وقتم رو جبران میکنم.اگرم نیومدم...💓
انگشتم را روی لبهایت میگذارم و دل نگران نگاهت میکنم.😓
-هیس!از نبودن حرف نزن؛بذار دلم به خیالاتم خوش باشه😞 ❤
لبخند میزنی و نوک انگشتم را میبوسی.💋 ☝
"با شیطنت،سر انگشتانت را میبوسم ،میچشم و مزه میکنم!
اسمت چه بود؟
عسل؟"
-یادت نره....هرچقدر هم که جسممون از هم دور باشه،روحمون باهمه!❤
-تا ابد...💕 🎀
#نون_چ
Instagram.com/_u/eshghasemaniofficial
#مدافعان_حرم #مذهبی_ها_عاشقترند #عشق #عشق_مذهبی #عشق_پاک #عشق_به_سبک_آسمانی
#شیعه_لاو
#love #for_ever
پی.نوشت:عکس و متن از خودم!
۱.۹k
۱۷ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.