هم چنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون و

هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی به شادی و خرمی،

به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،

هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای خود «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»


بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم. (صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) ...


… غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران…


... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور-اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...

دیوار آجری خندق شهر را، ر

که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛

به انجام رسانیدم.

دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ...

کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
دیدگاه ها (۳)

کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسیبا وجود پژوهش‌های ارزشمند، دربار...

باید توجه داشت که این حافظه جمعی و دستاوردهای آن، گاهی بسیار...

روایت به صیغه اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود او بر من، ...

روایت به صیغه اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود:پسر «کمبوج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط