آخوند باحال ندیده
قشنگ پیدا بود که آخوند باحال ندیده است. همین طور هاج و واج به من زل زده بود؛ مثل آدم برق گرفته یا جن دیده، خشک و بی حرکت ماند. دستم را گذاشتم روی سینهام و با تقلید از بازیگر فرشته وحی در سریال یوسف پیامبر، گفتم: سلام خدا بر شما!
دست و ِ پایش را گم کرد و گفت: ا، حاج آقا شمایید، ببخشید!
لبخند زدم و با لحن داشمشدی گفتم: داداش! این ِسری بخشیدمت ولی دیگر اینجوری تخته گاز نرو تا مجبور نیست خط ترمز بکشی. هم لنتهایت صاف میشوند و هم عابر پیاده از ترس کپ میکند.
(کتاب زیبای دکل )
دست و ِ پایش را گم کرد و گفت: ا، حاج آقا شمایید، ببخشید!
لبخند زدم و با لحن داشمشدی گفتم: داداش! این ِسری بخشیدمت ولی دیگر اینجوری تخته گاز نرو تا مجبور نیست خط ترمز بکشی. هم لنتهایت صاف میشوند و هم عابر پیاده از ترس کپ میکند.
(کتاب زیبای دکل )
۴.۰k
۱۲ آذر ۱۴۰۱