شیرین ترین دوران زندگیم کنار تو بود...
شیرین ترین دوران زندگیم کنار تو بود...
از روز اول آشنایی در دانشکده امنیت تا روز آخر در مراسم فارغ التحصیلی علوم نظام پایه
وقتی کمیل رحمانی گفت رفتی سوریه گفتم خوشبحالش کاش منم کنارت بودم
اما امان از روزی که خبرت اومد...
دنیا روی سرم خراب شد
تمام خاطراتمون اومد جلوی چشمام
مسخره بازیا و اذیت کردن مربی ها سر کلاس
پیچوندن دوره ها
وقتی کارگاه راپل بود و همه کف میکردن چیجوری از کوه میومدی پایین
یا اون وقتایی که تا اذان میگفتن دستمو میکشیدی میگفتی زود بریم نماز تا اول وقت نگذشته
میخواستم بزنم لهت کنم
باخودم میگفتم این بشر چرا انقدر به فکر نماز اول وقته بابا نمازو تا وقتی که قضا نشده هم میشد خوند
یا شاید داره ریا میکنه
اما حالا فهمیدم
حالا فهمیدم تو لیاقتشو داشتی نه من
ای کاش بودی و دوباره پشت سرت نماز میخوندم
ای کاش بودی تا دوباره بشینم یه دل سیر نگاهت کنم
اما حیف
صد حیف
عباس جان شفاعت منو یادت نره پیش ابااعبدالله
#شدید_مشتاق_دیدارتم
از روز اول آشنایی در دانشکده امنیت تا روز آخر در مراسم فارغ التحصیلی علوم نظام پایه
وقتی کمیل رحمانی گفت رفتی سوریه گفتم خوشبحالش کاش منم کنارت بودم
اما امان از روزی که خبرت اومد...
دنیا روی سرم خراب شد
تمام خاطراتمون اومد جلوی چشمام
مسخره بازیا و اذیت کردن مربی ها سر کلاس
پیچوندن دوره ها
وقتی کارگاه راپل بود و همه کف میکردن چیجوری از کوه میومدی پایین
یا اون وقتایی که تا اذان میگفتن دستمو میکشیدی میگفتی زود بریم نماز تا اول وقت نگذشته
میخواستم بزنم لهت کنم
باخودم میگفتم این بشر چرا انقدر به فکر نماز اول وقته بابا نمازو تا وقتی که قضا نشده هم میشد خوند
یا شاید داره ریا میکنه
اما حالا فهمیدم
حالا فهمیدم تو لیاقتشو داشتی نه من
ای کاش بودی و دوباره پشت سرت نماز میخوندم
ای کاش بودی تا دوباره بشینم یه دل سیر نگاهت کنم
اما حیف
صد حیف
عباس جان شفاعت منو یادت نره پیش ابااعبدالله
#شدید_مشتاق_دیدارتم
۱.۸k
۱۱ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.