کاظمبهمنی

.
#کاظم_بهمنی
.
تکّه یخی که عاشق ِ ابر عذاب می شود
سر قرار عاشقی همیشه آب می شود
به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می شود
کنار قلّه های غم،مخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند،سنگ،مذاب می شود
باغ پر از گلی که شب نظر به آسمان کند
صبح به دیگ می رود؛ غنچه گلاب می شود
چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم،شعر حساب میشود...
دیدگاه ها (۱)

.هرچند تو تا بودی خون ریختنی تر بوداز خواهر مغمومم سیگار تنی...

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست ...

...دل من گم شد، اگر پیدا شد؛بسپارید امانات رضا...و اگر از تپ...

خادم سلطان کمی آرام تر جارو بزنخرده های قلب من با خاک اینجا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط