مادر بزرگ برایم قصه نمی گفت

مادر بزرگ برایم قصه نمی گفت..
شال گردن می بافت...
یکی رو یکی زیر....
سپید وبلند...
و من

زمستان به زمستان...
رویا می پوشم و
گرم تر می شوم!!

#سوسن_درفش
#عاشقانه_ها
دیدگاه ها (۲)

چوننام عشق بردی آماده شو بلا را...#فروغی#عاشقانه_ها

این چشم‌ها که محروم از یک نگه به یارندبهتر که کور گردند، بگذ...

سرسجـاده درمیــان نمــاز ، در خیالت دچــار میگردماین اواخر ش...

ﺩﻝ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺴﭙﺎﺭ!!ﮔﺮﭼﻪ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪﺣﮑﻢ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ، ﻓﻘﻂ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴ...

جرعه ای خاطره.:تابستان سال ۱۳۵۱ شایدم ۵۲ مثل همین تابستون اخ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

آقای خامنه ای تحویل بگیر !!ته بازی دادن یه جریان برنداز که ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط