هیفده سالگی این جانب

هیفده سالگی این جانب
هیفده سالگی و بدبختی
دختر کوچکی که خانم شد
توی دنیای سخت سرسختی

مثلا فکر کن شبی تاریک
مثلا فکر کن شبی در پارک
مثلا صورتت کمی خیس است
مثلا رنگ آسمانت dark

حول و حوش ۱۲ بود و
دخترک غرق پرسه هایش بود
زندگی ای که بند یک بند است
زندگی ای که انتهایش بود

صبح فردا تولدش بود و
به گمانم کسی به یادش نیست
امشبی را که دخترک تنهاست
آنکه باشد پناه آهش کیست؟

آن رفیقش که پیش یکّــی بود
این یکی دور بود و اینجا نیست
دست آخر غریبه ای اس داد
آشِنا های او هویدا نیست

گریه میکرد و گریه ها میکرد
نصف شب،داد های بی فریاد
شام مرگت مبارک ای "مزمز"
کاش اصلا نباشد این مرداد


م.ص

__________________________

بســــم الله...
میدونی...
آدم همیشه از غصه قلبش به درد نمیاد
گاهی از خوشحالیه:)
از شادی اینکه ببینی ارزش داری...
که به چشم اومدی...
که میتونی لبخند بکاری...

شدیدا ممنونم از عزیزایی که پست قبلیمو لایک کردن...
و شدیدتر ممنون از عزیزتر هایی که کامنت گذاشتن و منو شرمنده ترم کردن:')

*یک دنیا کارتون ارزش داشت...
*شعر(اگه شعر حساب شه)حس و حال پارسال تولدم بود:")
*امسالم متفاوت بود...عجیب بود...و...
*خیلی ممنونم:)
*گفته بودم میام...و اومدم...گفته بودم نمیمونم:)...و میرم...


با یک دنیا عشق
#شیر_مرداد_منم
#اگر_دل_دلیل_است


اولین دقایق ۱۸سالگی...
پنجمین مزخرف ترین ماه سال۹۴
دیدگاه ها (۶۱)

از خواب میپرمبا جیـــغ صندلیبا غرش اتاقدعوای کل کلیاز خواب م...

چقدر بعضی ها بی رحم بودن و زخم زدن رو خوب بلدن...دیشب خواب د...

باید تو رو پیدا کنمشاید هنوزم دیر نیستتو ساده دل کندی ولیتقد...

خیلی سختهدلتنگش باشیخیلی اتفاقی تو خیابون ببینیشولی نتونی نگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط