شعر فردوسی درباره ایران

شعر #فردوسی درباره ایران
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس
همه ی یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس
چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار
همه ی روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
دیدگاه ها (۱)

لوگو Gmail شب قبل از راه اندازی آن طراحی شده است!!!

این تابوت سنگی از سنگ بازالت در آرامگاه Padiniset در ساقارا ...

کاش ساکن آرام ترین اقیانوس ِ چشم هایت بودم وقتیخیال شعر های ...

علیرضا طلیسچی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط