بچه ها عیدتون مبارکککک با کلی تاخیر😁
کیو کل ماجرا رو برایه ران گفت
کیو: اره دیگه اینجوری شد و من الان حافظه ام برگشته
ران: خب نظرت چیه اینا رو ول کنین و بریم یه چی بخوریم؟
کیو پایم بریم لب ساحل با بقیه اونجا جشن بگیریم
ران: باظه الان بهشون میگم
نویسنده: عام ران جونم کل بچه ها از پست در دارن صداتو میشنون نمیخواد بهشون بگی
مایکی: چرا لومون دادی حلما؟😠
نویسنده: دوست دارم😑
کیو: حلما جان تو برو سناریو تو بنویس😠
نویسنده: باشه بابا
ران درو باز کرد و مایکی و سانزو و ریندو با مخ خوردن زمین
ران: سلام بر فضول هایه خانه😂
مایکی: میموردی در رو باز نمیکردی؟
ران: باز نمیکردم تا ابد پشت در میموندین
کیو: من میرم وسایله بیرون رو اماده کنم😁
سانزو: وایسا منم میام کمک
کیو: باشه پس بدو بیا
ریندو : ران کدوم ساحل میخوای بریم؟
ران: میریم ساحله××
مایکی : اها باشه
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.