از نبودنای طولانیش که خسته شدم میخواستم برم براش بنویسم

از نبودنای طولانیش که خسته شدم میخواستم برم براش بنویسم: هرموقع بهت نیاز دارم نیستی ..!
و بدیش اینه که نمی‌تونم ازت توقع داشته باشم که باشی!
سخت‌تر از این‌ که آدم میدونه قرار نیست باشی وقتی اذیته، اینه که بدونه حق نداره بودنتو بخواد...
راستش الان که دیگه قرار نیست صاحب آغوش و قلبت باشم دارم از ته ته وجودم غصه میخورم که نکنه یکی بیاد توی زندگیت و صاحبشون بشه؛ حتی فکر این که یه نفر دیگه بخواد گرمای آغوشتو حس کنه نفسم میگیره:)!
دیدگاه ها (۱)

وَ دِلی کِه میگیرَد،بی هیـچ دِلداری:)♥

‌دلم ، تنگ شده است برای دیدن ماهی های قرمز شب عید و ... اشتی...

مـَنو و‌َقتے ڪهـ د‌ِلتـَنگـِتـَم هیچڪی نـِمیتونهـ تـَحـَمـُل...

همیشه فکر می کردم هر کسی که وارد زندگیم می شود باید برای همی...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

پارت 4 مافیایی مخفی🖤🌕سه روز از شروع پروژه گذشته بود و هنوز ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط