یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارو

یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه وبهت بخنده !؟
گفتم اگه بارون نیومد چی ؟….
گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره….
گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشمهام خواست بباره تنهام نذار…
گفتی: چشم !!
حالا امروز من دارم یه گوشه ی خلوت گریه می کنم اما آسمون نمی باره….
تو هم اون دور دورا ایستادی و داری به من می خندی..!!
آخه چرا ؟
مگه گناه من چیه ؟
دیدگاه ها (۱)

آخرش دردِ دِلَت ،دَر به دَرَت خواهد کرد !مهره ی مارِ کسی ،کو...

.مِـــثـل هـَمیـشـﮧ بـــَراے تــــُو مــے نـــویـسَـم ..تــُ...

به چــــــــــــــه بــــــــــــــهانه ایمی خواهـــــــــــ...

چـــه جملــــه ی غریبـــی اســـــــت...“فـــراموشـــت می کنـ...

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

گل قرمز و اسلحهاز زبان راوی:(خوب من باز آمدم با یه سوکوکوی ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط