فیک باکوگو

فیک باکوگو
-۶- اوراراکا: ا.ت چااانن بیا بریم سر کلاس الان شروع میشههه
ا.ت: باشه باشه اومدمممم
وقتی رفتیم سر کلاس اول نگاه کردم ببینم باکوگو اومده یا نه.
وقتی دیدم اومده یذره خوشحال شدم. چون زنگ نخورده بود و این یعنی وقت داشتم که باهاش حرف بزنم
ا.ت: نشست سر صندلیش* سلام باکوگو سان^^
باکوگو: سلام
ا.ت: میگم باکوگو سان فکر کنم کوستون انفجاره، نه؟
باکوگو: اره، از کجا میدونی
ا.ت: بچه ها داشتن حرف میزدن منم شنیدم. شنیدم خیلی قوی هستید، خوشحال میشم اگه بتونم باهاتون دوست بشم
باکوگو: عام خب آره قوی عم (خوشت اومدههههه😂) ولی تمه بنظرم این دوستی چیز احمقانه ایه. سر کلاس هم حواس منو پرت نکن
ا.ت: اما الان که...
باکوگو: کلی گفتم
ا.ت: صحیح...
ایزاوا اومد*
ایزاوا: بشینید سر جاتون
همه: های
یه ربع گذشت و ایزاوا سان داشت درس میداد. منم داشتم گوش میدادم بلکه یذره چیز میز از قهرمانی یاد بگیرم.
نگاهمو چرخوندم سمت باکوگو که دیدم اون داشت نگاهم می کرد.
ععههه این یعنی ازم خوشش اومده؟
اگه انقدر ساده مخشو زدم بقیش مثل آب خوردنه...
دیدگاه ها (۰)

فیک باکوگو -۷- بقیش قراره ساده باشه!ایزاوا: حواستون هست، باک...

پروف عوض شدددداز الان رول اصلیم کوکو هاجیمس رول دوم ران شاید...

ولی خدایی خرابا شانس دارناچرا همه ی دختر های مانهوایی باید ی...

بح بححححچه دافیییی

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

پارت ٢ هزار و یک شباز بابام خدافظی کردم سوار شدم حرکت کردیم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط