🖐 السلامُ علیکَ یا سلطان🖐
🖐 السلامُ علیکَ یا سلطان🖐
زائری در قطار ، بین مسیر
یا رضا یا رضا (ع) به لب دارد
میرود جانب خراسان و
حاجت عافیت طلب دارد
دکترش گفته نیست امّیدی
از مداوای تو شدم مایوس
بی علاج است و هیچ راهی نیست
یادم آمد ؛ برو ، برو پابوس
با زن و بچه اش پیاده شدند
خسته از راه رو به سوی امام
در خیابان منتهی به حرم
با ادب میدهند هر سه سلام
کاسبی اهل دل ، سرِ صبحی
شد هواییِ بانگ نقاره
آن دو رکعت نماز شیرین و
آن وضو پای حوض و فواره
حجره را بست و چشم دل وا کرد
نیتش یک سحر زیارت شد
با بلیت هواییِ مشهد
کفتر بام کوی حضرت شد
گوشه ی صحن جامع رضوی
دِین خود را به او ادا میکرد
مستمندی که بود مستاجر
صاحبِ خانه را صدا میکرد
قبل از اعزام ، کنج گوهرشاد
آنقدَر ناله زد ، اجابت شد
در دفاع از حریم زینبیه
عاقبت لایق شهادت شد
زائری روی پشت بام هتل
مکنت و ثروت و طلا میخواست
زائری رو به پنجره فولاد
از رضا (ع) اذن کربلا میخواست
مادری بهر بخت دختر خویش
بسته محکم نخ دخیلش را
خسته و دلشکسته آورده
مادری کودک علیلش را
عده ای غرق غم میان حرم
مرده ای روی دست آوردند
عده ای نذرِ مقدَم اولاد
با شعف هرچه هست آوردند
پیرزن ، منتظر دعا میکرد
خبری از شهید او برسد
پیرمرد ، منتظر برای فرج
جمعه ای روز عید او برسد
چقدَر بین صحن آزادی
با دم و شور و روضه و فریاد
بی ریا ، سیّدی که ذاکر بود
به دل عاشقان صفا میداد
روضه خوانی برای اذن دخول
پشت در با دو چشم خیره و تر
رو به باب الجواد (ع) میخواند
زیر لب روضه ی علی اکبر (ع)
السلامُ علیکَ یا سلطان
گرچه در کوچه ریخت بال و پرت
لااقل بین حجره آخرِ سر
پسرت بود و گشت دور سرت
کربلا روضه طور دیگر بود
داغ دنیا خراب شد به سرش
پدری پیر هر طرف میرفت
پی یک تکه از تن پسرش
#یدالله_شهریاری
@yshahryari
زائری در قطار ، بین مسیر
یا رضا یا رضا (ع) به لب دارد
میرود جانب خراسان و
حاجت عافیت طلب دارد
دکترش گفته نیست امّیدی
از مداوای تو شدم مایوس
بی علاج است و هیچ راهی نیست
یادم آمد ؛ برو ، برو پابوس
با زن و بچه اش پیاده شدند
خسته از راه رو به سوی امام
در خیابان منتهی به حرم
با ادب میدهند هر سه سلام
کاسبی اهل دل ، سرِ صبحی
شد هواییِ بانگ نقاره
آن دو رکعت نماز شیرین و
آن وضو پای حوض و فواره
حجره را بست و چشم دل وا کرد
نیتش یک سحر زیارت شد
با بلیت هواییِ مشهد
کفتر بام کوی حضرت شد
گوشه ی صحن جامع رضوی
دِین خود را به او ادا میکرد
مستمندی که بود مستاجر
صاحبِ خانه را صدا میکرد
قبل از اعزام ، کنج گوهرشاد
آنقدَر ناله زد ، اجابت شد
در دفاع از حریم زینبیه
عاقبت لایق شهادت شد
زائری روی پشت بام هتل
مکنت و ثروت و طلا میخواست
زائری رو به پنجره فولاد
از رضا (ع) اذن کربلا میخواست
مادری بهر بخت دختر خویش
بسته محکم نخ دخیلش را
خسته و دلشکسته آورده
مادری کودک علیلش را
عده ای غرق غم میان حرم
مرده ای روی دست آوردند
عده ای نذرِ مقدَم اولاد
با شعف هرچه هست آوردند
پیرزن ، منتظر دعا میکرد
خبری از شهید او برسد
پیرمرد ، منتظر برای فرج
جمعه ای روز عید او برسد
چقدَر بین صحن آزادی
با دم و شور و روضه و فریاد
بی ریا ، سیّدی که ذاکر بود
به دل عاشقان صفا میداد
روضه خوانی برای اذن دخول
پشت در با دو چشم خیره و تر
رو به باب الجواد (ع) میخواند
زیر لب روضه ی علی اکبر (ع)
السلامُ علیکَ یا سلطان
گرچه در کوچه ریخت بال و پرت
لااقل بین حجره آخرِ سر
پسرت بود و گشت دور سرت
کربلا روضه طور دیگر بود
داغ دنیا خراب شد به سرش
پدری پیر هر طرف میرفت
پی یک تکه از تن پسرش
#یدالله_شهریاری
@yshahryari
۶.۴k
۱۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.