من دلم انگور می خواهد چو تاکستان بخند

من دلم انگور می خواهد، چو تاکستان بخند
از لبت یاقوت می بارد، انارستان! بخند

از شراب چشمهایت جرعه ی نابی بده
کوزه ها را بشکن از بیتابی مستان بخند

صید می خواهی؟ پریزاد کمان ابرو به دست!
من پلنگ اهلی ام، آهوی دشتستان! بخند

گیسوانت موجهای وحشی دریای عشق
مثل ساحل بر لب یک عصر تابستان بخند

هُرم آغوشت هوای شرجی و داغ جنوب
گرمی خرماپزان! جادوی نخلستان! بخند

دلخوشی هایم گره خورده به باغ روسریت
چادرت سقف امید این خیالستان بخند

تا عسل می نوشم از لبخند شیرینت پری
راز کندودارها! بانوی قندستان! بخند...
#عاشقانه #عشق #عکس_نوشته #عشقولانه
دیدگاه ها (۱)

مراقب باشوقتے سواربر تاب زندگے شدےدست روزگار هلت مےدهد!ولی ق...

همه میگویند خوش به حالِ آدم و حوا...حوا تنها زنِ دنیا بود و ...

دلم راشکستند اما من به تلافی اش هرگز دلی را نخواهم شکست زیرا...

زندگی سازِ دل استتو نوازنده‌ٔ این سازی و بستو اگر شاد زنی شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط