و در این روزها آن قدر از احساس لبریزم
و در این روزها آنقدر از احساس لبریزم
که حتی گاه گاهی در لباسم شعر میریزم
تو وقتی میرسی، بر کرت کرتم لرزه میافتد
شبیه خاک نیشابور، جد در جد غزل خیزم
🌻 نگاهم داشت از پرچین رویت میوه میدزدید
نخواه از این گناه مستحب هرگز بپرهیزم
عروسکوار دست دختران کدخدا هستی
و اما من مترسک زادهای در دست جالیزم
🌻 بهار اندام من! این شهر را اردیبهشتی کن
که من بر عکس شاعرها به شدت ضد پاییزم
#علیرضا_بدیع
که حتی گاه گاهی در لباسم شعر میریزم
تو وقتی میرسی، بر کرت کرتم لرزه میافتد
شبیه خاک نیشابور، جد در جد غزل خیزم
🌻 نگاهم داشت از پرچین رویت میوه میدزدید
نخواه از این گناه مستحب هرگز بپرهیزم
عروسکوار دست دختران کدخدا هستی
و اما من مترسک زادهای در دست جالیزم
🌻 بهار اندام من! این شهر را اردیبهشتی کن
که من بر عکس شاعرها به شدت ضد پاییزم
#علیرضا_بدیع
۴۴۲
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.