و در این روزها آنقدر از احساس لبریزم

و در این روزها آن‌قدر از احساس لبریزم
که حتی گاه گاهی در لباسم شعر می‌ریزم

تو وقتی می‌رسی، بر کرت کرتم لرزه می‌افتد
شبیه خاک نیشابور، جد در جد غزل خیزم

🌻 نگاهم داشت از پرچین رویت میوه می‌دزدید
نخواه از این گناه مستحب هرگز بپرهیزم

عروسک‌وار دست دختران کدخدا هستی
و اما من‌ مترسک‌ زاده‌ای‌ در دست‌ جالیزم‌

🌻 بهار اندام‌ من‌! این‌ شهر را اردیبهشتی‌ کن‌
که‌ من‌ بر عکس‌ شاعرها به‌ شدت‌ ضد پاییزم‌

#علیرضا_بدیع
دیدگاه ها (۳)

طوافِ کعبهٔ دلْ کُن اگر دلی داریدِلست کعبهٔ معنی تو گل چه پن...

اگر سهم من از این همه ستارهفقط سوسوی غریبی استغمی نیست همین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط