به من می گفت

به من می گفت:
"چشم های تو مرا به این روز
انداخت..
این نگاهِ تو کارِ مرا
به اینجا کشانده
تاب و تحمل نگاه های تو را
نداشتم
نمی دیدی که چشم بر زمین می
دوختم!؟"
به او گفتم:
"در چشم های من دقیق تر نگاه کن
جز "تــو"
هیچ چیزی در آن نیست..."
#بزرگ_علوی #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

«عشق جان»خوش ‌به حال منکه تو جان منی... #امیر_وجود #عاشقانه

در مـاه مهـربـانـی ،تنهـا «تـــو» میـزبـانـی؛افـطار بـی اذان...

حرفت سند است "تـــؤ" فقط لب تر کن،بگو دوستم داری،من پای تمام...

#خانواده

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

باید بدانی دیدنت هر روز رویا می شوداین دل برای حس تو غرق تمن...

کاش تهران بندر داشت. کنار لنچ مینشستیم و من برایت از شاخ و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط