در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق ب

در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود.
مرتب به ما سر می زد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل می گرفت.
تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را می شناسند.
این فرمانده می گفت:
ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر می گردد.
یکبار من عمل حرامی انجام دادم و نمی دانستم این کار گناه است.
همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجی ها به سمت من آمد.
بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم.
بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم.
اینقدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد
که شیفته این جوان شدم و مرید اخلاق خوبش شدم.

شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند،(چون) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.
آل عمران/۱۱۰

📚خدای خوب ابراهیم

سلام علی ابراهیم بعدد علم الله

شادی روح شهدا صلوات

❤️❤️
دیدگاه ها (۱)

مرحبا مسلم که هست از رفعت آن گردون جنابخسرو لب تشنگان را بن ...

◽️آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنمبا ناله های خویش دلت را رضا کنم...

🕊تصویری زیبا از فرمانده سرافراز🌷#شهید_عرفه_حاج_احمد_کاظمی🌷رو...

#روزشمار_غدیر9 روز مانده تا عید سعید غدیر#فقط_حیدر_امیر_المو...

سلام ، قصد دارم امر به معروف و نهی از منکر برای شما کاربران ...

دریا شاهد بود P:7بعد از چند ساعت حرف زدن بلاخره خداحافظی کرد...

سلام ، چند روز پیش رفتم تو صفحه ی کاربری که چند تا از پست ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط