می خواهم چند صباحی دلم را به دریای بیخیالی بزنم

می خواهم چند صباحی دلم را به دریای بیخیالی بزنم
به روی تمام نداشته هایم چشم ببندم و بنشینم به تماشای داشته هایم...
بیخیال نیمه ی خالی لیوان شوم و دلم را خوش کنم به نیمه ی پر لیوان
شب را کمی تحمل کنم برای دیدن سپیده ی فردا..
از
اضطراب های جان فرسا،
خستگی های زودرس،
غصه خوردن های الکی،
تلخند های عصبی
دل بِکَنم
و دل بدهم به
خنده های از ته دل و
اشک از سر شوق
و بار و بارها با خودم تکرار کنم که
"قشنگترین عکس ها از تاریک ترین اتاق ها بیرون می آیند"
دیدگاه ها (۱)

آدم که دیوار نیستکه هر روزش با جای خالی کسی پر شود ودم نزندر...

دوست داشتنفقط گفتن "دوستت دارم" نیستبگذار دوست داشتنت مثل نش...

دوستت دارمبیشتر از آنچه به زبان می‌آورم...دوستت دارمبیشتر از...

حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی در هجر وصل باشد و در ظلمت اس...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط