عشقممنوعه
پارت(۴)
صدا بوق اومد
دوتا بادیگارد و یه پسره قد بلند جذاب
داشتم میفرتم که جمی گفت
جمی: قبل رفتن....(شوارشو کشید پایین )
و مامانش پرید وسط حرفش: اخه ببخشید پسرم به ج*ده بودنش ادت کرده بود. اگه میشه بزارید کار اخر بکنه!
هاول: خب اوک(خواست ببینه دختر چه مودلی خوبه )
جمی: بیا سونگ جو بخورش اب دار برای تو( سونگ جو مجبور شدرو دوتا زانوش بشینه جمی هم محکم کرد تو دهنش و هی میبرد داخل میاورد بیرون و گفت از کیفیتش راضی شدید
هاول: تا خودم تست نکنم نه
سونگ جو ترسید: چی
م.ن.س.ج: خفه احمق هرچی بگه باید بگی چشم!
سونگ جو : من نمیخوام بدم بهش
هاول شنید اومد نزدیکش و بلندش کرد و برگش رو به زن گفت
هاول:ج*ده گرفتم ولی تا وقتی خوب کارش نکنه پول نمیزنم ...
زن: بله چشم و اومد نزدیک مرد و سونگ جو و گفت
م.ن.س.ج:شما پولتو بزن اگه کارشو نکرد هر کاری خواستی باهاش بکن هر کاری(با پوز خند)
هاول: متمعن هستید هر کاری؟
زن: بله
هاول : جاکو کیف پولا بیار .دقیقا ۲۴ تا کیف پول بود.درست
زن: بله ..
هاول: ما رفتیم
سونگ جو :
تا سوار ماشین شدم بیهوشم کرد...
صدا بوق اومد
دوتا بادیگارد و یه پسره قد بلند جذاب
داشتم میفرتم که جمی گفت
جمی: قبل رفتن....(شوارشو کشید پایین )
و مامانش پرید وسط حرفش: اخه ببخشید پسرم به ج*ده بودنش ادت کرده بود. اگه میشه بزارید کار اخر بکنه!
هاول: خب اوک(خواست ببینه دختر چه مودلی خوبه )
جمی: بیا سونگ جو بخورش اب دار برای تو( سونگ جو مجبور شدرو دوتا زانوش بشینه جمی هم محکم کرد تو دهنش و هی میبرد داخل میاورد بیرون و گفت از کیفیتش راضی شدید
هاول: تا خودم تست نکنم نه
سونگ جو ترسید: چی
م.ن.س.ج: خفه احمق هرچی بگه باید بگی چشم!
سونگ جو : من نمیخوام بدم بهش
هاول شنید اومد نزدیکش و بلندش کرد و برگش رو به زن گفت
هاول:ج*ده گرفتم ولی تا وقتی خوب کارش نکنه پول نمیزنم ...
زن: بله چشم و اومد نزدیک مرد و سونگ جو و گفت
م.ن.س.ج:شما پولتو بزن اگه کارشو نکرد هر کاری خواستی باهاش بکن هر کاری(با پوز خند)
هاول: متمعن هستید هر کاری؟
زن: بله
هاول : جاکو کیف پولا بیار .دقیقا ۲۴ تا کیف پول بود.درست
زن: بله ..
هاول: ما رفتیم
سونگ جو :
تا سوار ماشین شدم بیهوشم کرد...
- ۲۵
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط