زخمهای دستم را می بست ومی گفت چرا با خود چنین کردی ولی

زخمهای دستم را می بست ومی گفت: چرا با خود چنین کردی؟ ولی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با توچنین کردم ...
دیدگاه ها (۱)

.

.

#معَلومـ نیسـ #چِهـ مرگمونهـ#نہـ عینـ آدمـ #عاشِقـ میشیمـ و#...

جا داره ی سلامی بکنیم ب اون پسری ک دوس دخترش بش میگه: عابر ب...

.یادگاری هایت گاهی درد دارند...گاهی بی آزار و بیصدا،زنده اند...

°•°•°دلم کمی خدا می خواهد ... کمی سکوت کمی آخرت کمی آغوش آسم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط