شاید تنها یک آغوش

شاید تنها یک آغوش
می‌توانست ما را نجات دهد
اما ما نشستیم و بحث کردیم.
اینکه آن‌روز حق با کدام‌مان بود واقعاً چه اهمیتی داشت؟
دیدگاه ها (۰)

«و او مجبور است چنین زندگی کند، بر لبه‌ی ویرانی، قوی، تنها، ...

حق می‌دهی به من اگر احساس غم کنم؟وقتی خودم برای خودم چای دم ...

وفا نکردنت آموخت عشق بی حدم…

هر آنچه از آن پرهیز نتوانی کرد، تو را خواهد کشت، به مرور، تک...

✅ روایت عراقچی از بتن ریزی راکتور اراک: اینکه بحث بتن را به ...

بحث سر اصالت هست حاجیان شاءالله موفقیت را ببینم پسر...... و ...

🐿️توی هر کنسرت واقعاً…واقعاً تا مرز زندگی و مرگ خودمو می‌کشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط