سناریو
سناریو
درخواستی
کاراکتر : دازای و چویا
(چویا برادرت و دازای مافیایی دوست پسرته)
موضوع : اگه یکی تورو بدزده و بدجور شکنجه بده
................
داشتم با دوستام بیرون قدم میزدم که ساعتو دیدم ساعت ده بود دازای منو میکشت سریع با بچه ها خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتم
داشتم میرفتم که یه ماشین مشکی آوند سمتم و ازش یه نفر پیاده شد و اومد سمتم
_باهام بیا
_عمرا
یه تفنگ به سمتم نشونه گرفت
_الان چی؟
_لعنتی
مجبور شدم همراهشون برم و دست و پاهام رو بستن
_هی منو یادته ؟
_فئودور؟
_درسته
_چره منو گرفتی ها ؟
_میخوام انتقام بگیرم
_انتقام از چی ؟
_اوسامو دازای
_چی ؟ دازای؟چرا؟
_دوست دخترم ساهه می رد یادته ؟
_خب...آره دازای اونو کشت..به همراه چویا
وحالا من تورو عذاب میدم
بدترین شکنجه ها رو روم اجرا کرد از میله داغ تا شلاق تیغ دار
اون موقع بدترین لحظه زندگیم بود...
.
.
.
تا پارت دو جانه
درخواستی
کاراکتر : دازای و چویا
(چویا برادرت و دازای مافیایی دوست پسرته)
موضوع : اگه یکی تورو بدزده و بدجور شکنجه بده
................
داشتم با دوستام بیرون قدم میزدم که ساعتو دیدم ساعت ده بود دازای منو میکشت سریع با بچه ها خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتم
داشتم میرفتم که یه ماشین مشکی آوند سمتم و ازش یه نفر پیاده شد و اومد سمتم
_باهام بیا
_عمرا
یه تفنگ به سمتم نشونه گرفت
_الان چی؟
_لعنتی
مجبور شدم همراهشون برم و دست و پاهام رو بستن
_هی منو یادته ؟
_فئودور؟
_درسته
_چره منو گرفتی ها ؟
_میخوام انتقام بگیرم
_انتقام از چی ؟
_اوسامو دازای
_چی ؟ دازای؟چرا؟
_دوست دخترم ساهه می رد یادته ؟
_خب...آره دازای اونو کشت..به همراه چویا
وحالا من تورو عذاب میدم
بدترین شکنجه ها رو روم اجرا کرد از میله داغ تا شلاق تیغ دار
اون موقع بدترین لحظه زندگیم بود...
.
.
.
تا پارت دو جانه
۵.۱k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.