روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت
روز اول بیهوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم آخ! خالے هم ڪنار لب گذاشت
دانهے دیوانگے را در دلم پاشید و رفت
روز چارم دانهاش گل داد و او با زیرڪے
آن غزل را از لبم نہ از نگاهم چید و رفت
با لباس قهوهاے آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشمهاے بیقرارم دید و رفت
فیل را هم این بلا از پا میاندازد خدا !
هے لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت
•┈✾~🍃 🌺 🍃 ~✾┈•
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم آخ! خالے هم ڪنار لب گذاشت
دانهے دیوانگے را در دلم پاشید و رفت
روز چارم دانهاش گل داد و او با زیرڪے
آن غزل را از لبم نہ از نگاهم چید و رفت
با لباس قهوهاے آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشمهاے بیقرارم دید و رفت
فیل را هم این بلا از پا میاندازد خدا !
هے لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت
•┈✾~🍃 🌺 🍃 ~✾┈•
۳۳۶
۱۵ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.