گفت اصل بده

گفت اصل بده:!!!!
گفتم:ننه ام کنیز زینب س
بابامون هم غلام عباس ع
خواهرم کنیز رباب س
خودمم غلام خانوم رقیه س
ما اصل ونصبمون غلام در خونه حسین ع
جددر جدمون نوکرش بودن
غلام خانه زادشیم
گفت:تودنیا چی داری؟
گفتم:یه پیرهن مشکی ویه خلخال ویه شال عزا
ویه سرکه اگر اقا بخواد افتادزیرپاش
خندیدگفت:روانی خدا شفات بده
گفتم:
بیمار حسینم شفا نمی خواهم
جز حسین و کربلا نمی خواهم
السلام علیک یا ابا عبدلله.....
التماس دعا از همه.....
#اللهم-عجل-لولیک-الفرج
دیدگاه ها (۴)

حواسمون هست....به ایرادگیریامون از دیگران...!!!!درصورتی که خ...

.خوره افتاده به جان منو هی میگوید تو اگر پست نبودی حرمت می ب...

لشکر از برق نگاهش به ستوه آمد و گفت:«گفته بودند که در کرب و ...

درد هایـــــــــــــــــم را مینویســـــــــــــــم در صفحه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط