زیاده خواه نیستم

زیاده خواه نیستم
جاده‌ ی شمال
یک کلبه ی جنگلی‌
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی
کمی‌ هیزم
کمی‌ آتش
مه‌ِ جنگل
کمی‌ تاریکی‌ِ محض
کمی‌ مستی
کمی‌ مهتاب
برای حال بیشتر ... چند نخِ  سیگار
و بوی یار
و بوی یار
و بوی یار
دیدگاه ها (۲)

"به او بگویید دوست اش دارم"من که هرچه گفتم...هرچه نوشتم...به...

نیست کسی مث ط تو این شهر^^♡✨

تنها کافیـه؛انگشت هات لابه لایِانگشتایِ دستـامقفل بشه؛تا از ...

عشق تنها بیماریِ بدخیمی بود کـه بیمار ازش لذت میبرد!

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ¹هوا بارونی بود! و تاریکی همه جات...

پارت : ۶۵

الماس من پارت ۱۱ ماشینهای پشتی اونها رو تعقیب کرد. بارون شرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط