🔸 زینب وار بمان....
🔸 زینب وار بمان....
😓 شب بعد از دفن شهید، شبی غریب بود.
فاطمه خواهر بزرگش بیش از همه بی طاقتی می کرد.
صبح روزی که پیکر شهید را آوردند او خیال کرده بود که ماندنی سالم برگشته است‼ ️
شتابان مقدار نُقل خریده بود تا بر سر برادر ریزد اما با بدن بی جان برادر مواجه شده بود.😱
و حالا در دل شبی سنگین، آرام در همان اتاقی که روزی ماندنی بساط دامادی اش را چیده بود، می گریست.
👈 ناگهان از سقف خانه صدایی می گوش می رسد که می گوید:🔻
اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...اَجر آخرتی....
فاطمه اندکی ساکت می شود اما آتش غم برادر در دلش زبانه می کشد که بار دیگر همان صدا را می شنود:🔊
اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...
و فاطمه آرام می گیرد در حالی که بیادش آمد که ماندنی در سفر آخرش به او گفته بود:
🚩 "باید خودت را برای افتخار خواهر شهید بودن آماده کنی".
🌷 پاسدار شهید #ماندنی_ماندگاری
🌴 از شهر #وراوی /مهر
✅ راوی: خواهر شهید
#خاطرات
💠 سنگر شهدای والامقام لامرد و مهر
https://telegram.me/shohaday_lamerd
😓 شب بعد از دفن شهید، شبی غریب بود.
فاطمه خواهر بزرگش بیش از همه بی طاقتی می کرد.
صبح روزی که پیکر شهید را آوردند او خیال کرده بود که ماندنی سالم برگشته است‼ ️
شتابان مقدار نُقل خریده بود تا بر سر برادر ریزد اما با بدن بی جان برادر مواجه شده بود.😱
و حالا در دل شبی سنگین، آرام در همان اتاقی که روزی ماندنی بساط دامادی اش را چیده بود، می گریست.
👈 ناگهان از سقف خانه صدایی می گوش می رسد که می گوید:🔻
اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...اَجر آخرتی....
فاطمه اندکی ساکت می شود اما آتش غم برادر در دلش زبانه می کشد که بار دیگر همان صدا را می شنود:🔊
اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...اَجر آخرتی...
و فاطمه آرام می گیرد در حالی که بیادش آمد که ماندنی در سفر آخرش به او گفته بود:
🚩 "باید خودت را برای افتخار خواهر شهید بودن آماده کنی".
🌷 پاسدار شهید #ماندنی_ماندگاری
🌴 از شهر #وراوی /مهر
✅ راوی: خواهر شهید
#خاطرات
💠 سنگر شهدای والامقام لامرد و مهر
https://telegram.me/shohaday_lamerd
۴۰۹
۲۴ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.