رمان
دریایی عشق پارت ۶
بعد از شام تهیونگ حالش بد شده ورفت دستشویی
رفتم تو دستشویی دیدم بیهوش شده بود انقدر بالا آورده
بود
زنگ زدم آمبولانس به جیمینی و کوک هم زنگ زدم (انگار
کیشه کوک )
رفتیم وبعد از چند مین رسیدیم برانکارد آوردن تهیونگ رو
بردن مراقب های ویژه و من بیرون موندم جیمین و کوک هم
اومدن باهم گفتن چیشده جریان رو براشون گفتم پرستار
اومد گفت همراه اقای کیم تهیونگ کیه گفتم منم چیزی
شده اتفاقی افتاده . گفتن که بهوش اومده رفتم تا ببینمش
بعد از ۵ دقیقه از خانوم دکتر پرسیدم که چرا تهیونگ این
جور شده گفت که زیاده روی کرده بوده و خطر سنگ کوب رفع
شده من جیمین و کوک باهم گفتیم خدارو شکر
تهیونگ مرخص شد دکتر گفته براش غذای مقوی درست
کنین منم دست به کار شدم سوپ درست کردم گوشت خوک
هم گذاشتم بپزه رفتم و تلوزیون رو روشن کردم و نشستم...
ویو تهیونگ
رزی داشت فیلم میدید که از خواب پرید چون یهو با صدا
فیلم پاشد یهو خودشو زد گفتم چی شده گفت سوپ
سوخت ای واییییی
تو ذهنم بهش گفتم دیونه منی توووو
(چه چندش💩💩🗿)
بعد از ۲ روز کامل
به رزی گفتم پدر و مادر داری گفت_خارخ از کشور هستند
گفتم من فقط بابا دارم و مامان با ۲ تا داداش شوگا و
جیهوپ دلم براش سوخت دیدم که داره گریه میکنه گفتم
چرا گریه میکنی نفسم راستی یه سورپرایز دارم برات
تا کلمه سورپرایز رو شنید خندید و گفت
بامن ازدواج میکنی رزی و یه حلقه رو جلوه گرفتم
استر گرفته بودم نکنه ردم کنه دیدم که گفت
+بلههههههه
خوشحالی تمام وجودم رو گرفت و بعد هم رو بغل کردیم و رفتیم زیر تخت و خوابیدیم
فردا صبح ویو رزی
پاشدم پریود بودم تموم شد امروز با خودم نقشه کشیدم
برای شب ناهار اجوما و خدمتکار ها رو فرستادم تا فردا
مرخصی از بیرون کورن داگ با نودل و دوگبوگی و یک نوشابه
فانتا سفارش دادم برای ناهارم چون مدتش طول میکشید
صبحانه هم دونات خوردم با اسموتی توت سیا ه و بلوبری
حاضر شدم رفتم بیرون سه تا لباس خواب خریدم (عکسشو
میزارم ) دو دست هم لباس باز خریدم( اونم عکسشومیزارم ) ساعت ۱۴:۳۰بود
رفتم سفارشم اومد غذارو خوردم (چاق نشی یه موقع🍔🍣)
ساعت شده بود ۱۶ چون طول کشید و غذا زیاد موند خوابیدم
تا ساعت۱۸ پاشدم لباس خواب بازم رو پوشیدم زرشکی بود
یه رژ زرشکی هم زدم مشروب ریختم تو لیوان 🍻🍸🍸🍷
و گذاشتم رو تخت صدای کلید انداختن اومد خودم رو چک
کردم کفشای پاشنه بلند مشکی هم پوشیدم اروم اروم از بالا اومدم پایین
گفتم +سلام ددی جونم (با صدای هات)
گفت_به به چه جیگری اونم خوبش
گفتم +سالمم خرابم کن
یهو با شتاب دار گفت خودت میگی ها تو شیطونی رو شروع میکنی ها بیبی من زیرم جون ندی
گفتم ببینیم
تهیونگ منو چسباند به دیوار و لبامو میمکید و میخورد دستش رو گذاشت پشت گوشم و هی لیس میزد به دستاش
بعد میدانید به پشت گوشم ناله داشت اما نمیتونستم چون داشتم باهاش ل..ب میگرفتم نمی شد بعد لباس خواب رو
پاره کرد تو سالن و با لب براید استایل منو برد بالا رو تخت انداخت (منحرف نشوید💏🍑🍌)
سریع برام باز ل.ب گرفت تا نفسش بند اومد بعد مشروب رو باز کرد و ۱۰ تا پیک خوردیم مست مست بودم خودم نمیخواستم بخورم چون داروی تحریک کننده مردانه بود
تحریک شده بودم حالم بد بود هی باهم لب رفتیم که تهیونگ ۱۹ تا پیک خورده بود شلوارش روباز کردم ک.یر.ش باد کرده بود هی ناله میکرد منو گرفت دگمه پیرهنشو باز کردم افتاد روم و کیس مارک گذاشت با درد زیاد وزن میگفتم
+هاییی وایی بکن پار.ه کن ک. هاییی ون.مو ایییی
_ الان جن..ده ی لا..شی
بعد رفت سرم کو.نم و لیس میزدش خیلی خوب بود حالم بد بود هی با دست با.سنمو میچلوند بعد میخورد
+هاییی بیبی واییییی کو.نم ک.ونم بخ.ور اییییییی هاییی
بعد آورد تا من بخورم لیست زدم اولین ناله رو کرد
_هایییییهایییی واییییی بخور بخور همیجوری زود
هی خوردم تا شروع کرد منو به پشت خوابوند و با فشار زیاد دیکشو واردم کرد که دادی زدم
+اییییییییییییییییییییییواییییببییییییییییی
بعد شروع کرد به تلمبه های وحشی که درد داشت ولی معلوم بود که خودش هم درد داره با صدای هات گفتم +اییییییی درد دارهاییییی هایییییهایییی
گوش نکرد هرچی گفتم بد تر کرد منو فشار میداد منو میزد تو با..س. نم و میپیچوند خیلی و صدام که گفتم هاییییی ویییییییی یییییییی هااااااااااا هاهاه هه ها بهبه بد بود من و تهیونگ تا ساعت ۱۲ ظهر دیکشو واردم کرد ارضا شده بودم و لی تهیونگ ارضا نشده بود +هایییییهایییی ارضا شدم اییییییی ههاهاهاهتههییییییییهاهاهاهاهاااااااااییییییی بدهههه اییییییی کونم پاره شد
خماری
خدافظ
بعد از شام تهیونگ حالش بد شده ورفت دستشویی
رفتم تو دستشویی دیدم بیهوش شده بود انقدر بالا آورده
بود
زنگ زدم آمبولانس به جیمینی و کوک هم زنگ زدم (انگار
کیشه کوک )
رفتیم وبعد از چند مین رسیدیم برانکارد آوردن تهیونگ رو
بردن مراقب های ویژه و من بیرون موندم جیمین و کوک هم
اومدن باهم گفتن چیشده جریان رو براشون گفتم پرستار
اومد گفت همراه اقای کیم تهیونگ کیه گفتم منم چیزی
شده اتفاقی افتاده . گفتن که بهوش اومده رفتم تا ببینمش
بعد از ۵ دقیقه از خانوم دکتر پرسیدم که چرا تهیونگ این
جور شده گفت که زیاده روی کرده بوده و خطر سنگ کوب رفع
شده من جیمین و کوک باهم گفتیم خدارو شکر
تهیونگ مرخص شد دکتر گفته براش غذای مقوی درست
کنین منم دست به کار شدم سوپ درست کردم گوشت خوک
هم گذاشتم بپزه رفتم و تلوزیون رو روشن کردم و نشستم...
ویو تهیونگ
رزی داشت فیلم میدید که از خواب پرید چون یهو با صدا
فیلم پاشد یهو خودشو زد گفتم چی شده گفت سوپ
سوخت ای واییییی
تو ذهنم بهش گفتم دیونه منی توووو
(چه چندش💩💩🗿)
بعد از ۲ روز کامل
به رزی گفتم پدر و مادر داری گفت_خارخ از کشور هستند
گفتم من فقط بابا دارم و مامان با ۲ تا داداش شوگا و
جیهوپ دلم براش سوخت دیدم که داره گریه میکنه گفتم
چرا گریه میکنی نفسم راستی یه سورپرایز دارم برات
تا کلمه سورپرایز رو شنید خندید و گفت
بامن ازدواج میکنی رزی و یه حلقه رو جلوه گرفتم
استر گرفته بودم نکنه ردم کنه دیدم که گفت
+بلههههههه
خوشحالی تمام وجودم رو گرفت و بعد هم رو بغل کردیم و رفتیم زیر تخت و خوابیدیم
فردا صبح ویو رزی
پاشدم پریود بودم تموم شد امروز با خودم نقشه کشیدم
برای شب ناهار اجوما و خدمتکار ها رو فرستادم تا فردا
مرخصی از بیرون کورن داگ با نودل و دوگبوگی و یک نوشابه
فانتا سفارش دادم برای ناهارم چون مدتش طول میکشید
صبحانه هم دونات خوردم با اسموتی توت سیا ه و بلوبری
حاضر شدم رفتم بیرون سه تا لباس خواب خریدم (عکسشو
میزارم ) دو دست هم لباس باز خریدم( اونم عکسشومیزارم ) ساعت ۱۴:۳۰بود
رفتم سفارشم اومد غذارو خوردم (چاق نشی یه موقع🍔🍣)
ساعت شده بود ۱۶ چون طول کشید و غذا زیاد موند خوابیدم
تا ساعت۱۸ پاشدم لباس خواب بازم رو پوشیدم زرشکی بود
یه رژ زرشکی هم زدم مشروب ریختم تو لیوان 🍻🍸🍸🍷
و گذاشتم رو تخت صدای کلید انداختن اومد خودم رو چک
کردم کفشای پاشنه بلند مشکی هم پوشیدم اروم اروم از بالا اومدم پایین
گفتم +سلام ددی جونم (با صدای هات)
گفت_به به چه جیگری اونم خوبش
گفتم +سالمم خرابم کن
یهو با شتاب دار گفت خودت میگی ها تو شیطونی رو شروع میکنی ها بیبی من زیرم جون ندی
گفتم ببینیم
تهیونگ منو چسباند به دیوار و لبامو میمکید و میخورد دستش رو گذاشت پشت گوشم و هی لیس میزد به دستاش
بعد میدانید به پشت گوشم ناله داشت اما نمیتونستم چون داشتم باهاش ل..ب میگرفتم نمی شد بعد لباس خواب رو
پاره کرد تو سالن و با لب براید استایل منو برد بالا رو تخت انداخت (منحرف نشوید💏🍑🍌)
سریع برام باز ل.ب گرفت تا نفسش بند اومد بعد مشروب رو باز کرد و ۱۰ تا پیک خوردیم مست مست بودم خودم نمیخواستم بخورم چون داروی تحریک کننده مردانه بود
تحریک شده بودم حالم بد بود هی باهم لب رفتیم که تهیونگ ۱۹ تا پیک خورده بود شلوارش روباز کردم ک.یر.ش باد کرده بود هی ناله میکرد منو گرفت دگمه پیرهنشو باز کردم افتاد روم و کیس مارک گذاشت با درد زیاد وزن میگفتم
+هاییی وایی بکن پار.ه کن ک. هاییی ون.مو ایییی
_ الان جن..ده ی لا..شی
بعد رفت سرم کو.نم و لیس میزدش خیلی خوب بود حالم بد بود هی با دست با.سنمو میچلوند بعد میخورد
+هاییی بیبی واییییی کو.نم ک.ونم بخ.ور اییییییی هاییی
بعد آورد تا من بخورم لیست زدم اولین ناله رو کرد
_هایییییهایییی واییییی بخور بخور همیجوری زود
هی خوردم تا شروع کرد منو به پشت خوابوند و با فشار زیاد دیکشو واردم کرد که دادی زدم
+اییییییییییییییییییییییواییییببییییییییییی
بعد شروع کرد به تلمبه های وحشی که درد داشت ولی معلوم بود که خودش هم درد داره با صدای هات گفتم +اییییییی درد دارهاییییی هایییییهایییی
گوش نکرد هرچی گفتم بد تر کرد منو فشار میداد منو میزد تو با..س. نم و میپیچوند خیلی و صدام که گفتم هاییییی ویییییییی یییییییی هااااااااااا هاهاه هه ها بهبه بد بود من و تهیونگ تا ساعت ۱۲ ظهر دیکشو واردم کرد ارضا شده بودم و لی تهیونگ ارضا نشده بود +هایییییهایییی ارضا شدم اییییییی ههاهاهاهتههییییییییهاهاهاهاهاااااااااییییییی بدهههه اییییییی کونم پاره شد
خماری
خدافظ
۸.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.