دلتنگ که باشی نفست بند تنت

دلتنگ کـه باشی نفست بندِ تنت
نیست
دل داری و انگار که جان در بدنت
نیست
دلتنگ که باشی همه جا تیره و تار
است
نه نای شنیدن و نه حرف و سخنت
نیست
دلتنگ که باشی، بـه کمـا رفتـه‌ای
انــگار
دل مـرده ولـی گـور و عزا و کفنت
نیست
دلتنـگ کـه باشـی همـه جـا عین
جهنم
میسوزی ویک چاره به درد ومحَنت
نیست
دلتنــگ تــوام ای همــه ی دار و
ندارم!
در خـانه ی من عطر تن و پیرهنت
نیست..
دیدگاه ها (۴)

پشتِ لبخندم غــمی پنهان مدارا می کند گاهگاهی بــارشی آن را ه...

امشب هوس کردم برایت چیز بنویسمبا سینه‌ای از خون دل لب‌ریز بن...

هر قدر که از عشق پریشان شده باشیم ننگ است اگر از تو پشیمان ش...

در پیش قدم های تو من فرش زمینمهرچند که از کوخ ولی کاخ نشینمد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط