صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام

صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام

تــرسم که بیایی تو و در خانه نباشم



دیدگاه ها (۱)

از بن هر مژه امآب روانستبیا......

خانه اش خراب !خیابانی که فانوس اش به رنگ ‌چشمان توست

شده نزدیک ،که هجرانِ تو ما را بکشد !اشتیاقِ تو ،مرا سوخت ، ک...

نازی هاتانک داشتندروس هاتوپانگلیسی هابا لبخندگندم زارهایمان ...

فرشتگان به حال منو تو می خندند !!!!

اونجا که شاملو میگه:آیدا تو بهار منی و من خاك و مزرعه‌ام !با...

بیمارماز آن لب چاک زبانبیدارماز آن یار،از دور نگرانمثل گل خش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط