از پله های یک ساختمان بلند

از پلـه هـایِ یک ساختمانِ بلند ،
بالا رفتم ..
حتی ، فکرِ برگشت خسته ام می کرد
تو چطور ، چطور از این همه دوست داشتن برگشتی ؟!
دیدگاه ها (۱)

.باز همقرارمانهمان جایِ همیشگی"پشتِ پلک هایِ بسته"واقع در کو...

تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد ...! استکانم شد کمر باریک ...

چـون تـورادیـدم مسلمـان مے شـومشهــر و نـد شهـر ایــمــان مے...

.گاهی دلم برای کودکیم تنگ میشه....برای حیاط خونه مادربزرگمبر...

عزیز دلم پریشونم و به زیبایی تو فکر می کنم...دوست داشتم که ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط