از

از
عشق
تــــــو
خـــــون در
بدنـــم جوش آمد
چـــون صاعقـه
بـــر ایـن تن
خـــاموش
آمــــد
عقل ازسر
من رفـــت و
جنــون وارد شد
آن لحظه کــه
حرف از تب
آغــوش
آمـد ..!!♥ ️
دیدگاه ها (۹)

ما که در دوره‌ی خود ز جفا هیچ ندیدیم ،بعد ما هر که وفا دید م...

در زیباترینعاشقانه های جهانهمیشه "قلب"یک زن در میان است!زن ا...

تو پاییزی ترین بادی و طوفانی ترین طوفانمنم آن برگ آواره،که م...

همیشه بخشی از آدم جایی جا می ماندآدم میروداما بخش مهمی از او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط