چنان گنجشک می سایم سرم را روی ایوانت
چنان گنجشک می سایم سرم را روی ایوانت
که تا یک لحظه بالم حس کند گرمای دستانت
تو خورشیدی و این گنجشک کوچک از تو میخواهد
تمام عمر خود را سر کند در کنج ایوانت
دلم میخواست خشتی باشم از طاق بر و بامت
دلم میخواست بگذارم سرم را روی دامانت
هوا بارانی و سرد است جایی میدهی آقا
مرا در کنجی از آیینه بندان شبستانت ؟
چه بوی سیب سرخی می وزد پشت مشبک ها
چه عطری!مثل عطر زعفران های خراسانت
نقاب از چهره ی زیبای خود بگشا نگاهی کن
به این کوچک ترین گنجشک در ملک سلیمانت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..التماس دعا ..
عیدتون مبارک
که تا یک لحظه بالم حس کند گرمای دستانت
تو خورشیدی و این گنجشک کوچک از تو میخواهد
تمام عمر خود را سر کند در کنج ایوانت
دلم میخواست خشتی باشم از طاق بر و بامت
دلم میخواست بگذارم سرم را روی دامانت
هوا بارانی و سرد است جایی میدهی آقا
مرا در کنجی از آیینه بندان شبستانت ؟
چه بوی سیب سرخی می وزد پشت مشبک ها
چه عطری!مثل عطر زعفران های خراسانت
نقاب از چهره ی زیبای خود بگشا نگاهی کن
به این کوچک ترین گنجشک در ملک سلیمانت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..التماس دعا ..
عیدتون مبارک
۲.۳k
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.